خبرنامه

خبرنامه


سایت خسرو گلسرخی : پارادوکس ارد بزرگ و خسرو گلسرخی

Posted: 31 Aug 2010 10:31 PM PDT

همه ما می دانیم که همیشه ارزش آدمها متفاوت بوده و هست انسانها بر اساس معیارهای مختلف دارای جایگاه و شان متفاوتی هستند . از دیرباز بسیاری از حکما و اندیشمندان در تایید و نفی این نابرابری سخن ها گفته اند . اما خسرو گلسرخی این روند را بیداد می داند و ناله سر می دهد .


حتما این شعر را به یاد دارید :

معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وآن یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می زد.
برای اینکه بیخود های‌و هو می کرد و با آن شور بی‌پایان
تساویهای جبری را نشان می‌داد
با خطی خوانا بروی تخته‌ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است
از میان جمع شاگردان یکی‌برخاست
همیشه یک نفر باید بپاخیزد...
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه‌ها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آیا یک با یک برابر بود؟
سکوت مده
و
شی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون، چون قرص مه می‌داشت بالا بود
وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟
یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می‌گشت؟
یا که زیر ضربه شلاق له می‌گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه‌کس آزادگان را در قفس می‌کرد؟
معلم ناله‌آسا گفت:
بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست....... "
خسرو گلسرخی "


http://www.donya-e-eqtesad.com/News/1745/06-01.jpg


شاعر درد آشنا خسرو گلسرخی می گوید : حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود ، نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟ یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟

خسرو گلسرخی از تجمع قدرت در یک نقطه بیزاری می جوید و جامعه را به مفت خوران و ستمدیدگان تقسیم می کند . نگاه او کاملا دو بعدی و سیاه و سفید است . بخشی حاکم هستند و بخشی محکوم .

از آنجایی که گلسرخی تفکرات مارکسیستی داشت و در ابتدای دفاعیات خود در دادگاه نظامی نیز می گوید : ((من در دادگاهی که نه قانونی بودن و نه صلاحیت آنرا قبول داردم از خود دفاع نمی کنم بعنوان یک مارکسییت خطابم با خلق و تاریخ است هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم چرا که هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیکترم و هر چه کینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است حتی اگر مرا به گور بسپارید که خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.))

نگاه خسرو گلسرخی هر چند مردمی است اما خود او چنانچه در دفاعیاتش پیداست مسئولیتی فراتر از حرکت های مردمی برای خود قائل است او خیزش عمومی را با برخورد نمادین و پیشتازی خویش نفی می کند .

به هر روی خسرو احساس می کند مردم نیاز به پرچم و سرود دارند و از این روی خود پرچم و سرود خیزش و انقلاب می شود .

از بحث اصلیم دور نشوم خسرو گلسرخی بر اساس مکتب مارکسیسم معتقد به جامعه بدون طبقه است . برابری در همه چیز ...

امروز جملاتی از ارد بزرگ اندیشمند نامدار کشورمان می خواندم به این مضمون :

آیا همه باید به یک اندازه دارایی داشته باشند ؟! پایگاه مردمی همه آدمیان باید برابر باشد ؟! کسانی که اینها را می گویند یا ابلهند و یا گرگانی هستند که پوستین گوسفند به سر کشیده اند . آنگاه که عده ایی شب و روز برای رشد و بالندگی سرزمینشان تلاش می کنند از همه چیزشان می گذرند هزاران هزار نام ناشناخته در وادی های گوناگون از کیان کشور ، آزادی و مردم خویش با سینه ایی ستبر نگهبانی می کنند را چگونه می توان با کسانی یکی نمود که تنها موارد با اهمیت زندگی آنها ; زمان خواب و خوراک ، دیدار دوستان کوچه و بازار ، آخرین فیلمی که بر پرده سینماست و یا چشم و ابروی دیگری ست...



از وقتی این سخن ارد بزرگ را خوانده ام در پاردوکس عجیب اسیر شده ام از یک طرف سالها با شور و حرارت شعر زیبای خسرو گلسرخی را خوانده ام و از سوی به مرور تغییرات رفتاری همکلاسیهایم پس از دوران تحصیل را می بینم که هر یک به گونه ایی در حال زندگی اند از افکار و زندگی بعضی از دوستانم حالم به هم می خورد .

با تمام این احوال ، با احترامی که برای افکار ارد بزرگ و هوادارانش قائلم اما نمی توانم از آرزوهای رویا گونه سال های قبل خویش دست بکشم من دوست دارم هیچ فقیری نباشد دوست دارم همه ثروت داشته باشند .

اما وقتی خوب نگاه می کنم می بینم کجرویها به جهنم اجتماعی ختم می شود . آیا کسی که مسیر اشتباه را می رود اجرش با دیگری یکسان هست ؟!

الان این سئوال برایم ایجاد شده و آن اینکه اگر کسی فرمان ساختن دیوار چین را صادر نمی کرد شاید تا هزار سال پس از آن هم قبایل بدوی خون آشام مردم آن مناطق چین را مورد تاخت و تاز قرار می دادند . آیا کسی که فرمان ساختن دیوار چین را صادر نموده مرتکب جنایت در حق بشریت شده و یا از آن نسل و نسل های پس از آن چین دفاع نموده است .

در طی ساختن پروژه های عظیم ملی همواره عده ایی جان می دهند حتی در پروژه های شهری هم شاهد ریزش تونلها و پلها هستیم آیا مرگ افراد به معنای قاتل بودن فرمان دهنده ساخت پروژه است .

چندی پیش فیلمی مستندی از زندگی فروغ فرخزاد می دیدم یکی از برادرانش در مورد مارکسیست بودن فروغ گفت : جوانان مارکسیست هستند و بدنبال برابریند اما به مرور می فهمند حقیقت چیز دیگریست .

پاردوکس برابری خسرو گلسرخی و سهم بیشتر در صورت داشتن شایستگی ارد بزرگ فکرم را در هم پیچیده ، شاید با این بحث شما هم ذهنتان مشغول این مسئله شده باشد شما چطور فکر می کنید ؟

کدام یک درست است :

1- برابری مطلق خسرو گلسرخی ؟

و یا

2- سهم بیشتر شایستگان ارد بزرگ ؟


زندگینامه خسرو گلسرخی

زندگینامه ارد بزرگ


برگرفته از :

http://mianbad.blogsky.com/1388/05/30/post-49/


سایت اس ام اس عاشقانه و فلسفی : اس ام اس فلسفی جملات زیبای بزرگان

Posted: 31 Aug 2010 10:11 PM PDT

اگر می خواهید حقیقتی را خراب کنید ، خوب به آن حمله نکنید، بد از آن دفاع کنید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ســــخن مانند دامن دخــتران است , هر چه کوتاه تر باشد به هدف نزدیک تر است

( هیتلر)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


مانند پرنده باش....که روی شاخه مینشیند و احساس میکند که شاخه میلرزد

ولی به اواز خود ادامه میدهد...

چرا که مطمئن هست بال و پر دارد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گاهی خدا درها رو میبنده و پنجره ها رو قفل می کنه

زیباست اگه فکر کنی شاید بیرون

طوفانه و خدا میخواد از تو محافظت کنه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج كنیم ، بهتر آن است كه آنرا خرج لطافت یك لبخند و یا نوازشی عاشقانه كنیم شکسپیر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ادب و محبت خرجی ندارد ولی همه چیز را خریداری میکند. متاجیو

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید، نان روزانه آدمی است . رابیندرانات تاگور

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید قوه محرک زندگی است. ساموئل اسمایلز

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید همچون خون در روان آدمیست که اگر نباشد گامی به پیش نمی رود و اگر باشد جهانی را دگرگون می سازد . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید با مرگ هم به گور نمی رود . فردریک شیلر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید نصف خوشبختی است. ضرب المثل ترکی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید ، آهستگی و ملایمت زندگی را روشن و شیرین می کند ، خشم و تیزی مایه رنج و بلاست . آهسته رو از عیبجوی می گریزد و شرم و آهستگی را دوست می دارد . بزرگمهر بختگان

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزندگان خواهند ساخت سرآیندگان از پس آن خواهند سرود و زمین آیندگان را بارور می سازند . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزندگان سپاه یاران خویش را تنها در آمدگان و زندگان نمی بینند . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزندگان گرما بخشند ، سخن و گفتار آنان راه روشن آیندگان است . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزندگان به گفتار سخیف و کم ارزش زندگی خویش را تباه نمی سازند . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزندگان چشم در دست پر از بذر خویش دارند و آسمانی که مهربان است صدای غرش باد هرزه گرد آنها را از راه خویش برنمی گرداند . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزندگان مست شرآب هزاران ساله تاریخ کشورخویشند سخن آنان جز آهنگ خیزش و رشد نیست . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزنده نمی گوید کیست ! او می گوید چیستی ؟ و از چیستت تو را به آسمانها می کشاند . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزندگان بدنبال دگرگونی و رستاخیزند ، رشد در کمینگاه راه های نارفته است . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


دارایی برآزندگان ، دلی سرشار از امید است به پهنه و گستره آسمانها . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


پرهای خون آلود برآزندگان نقش زیبای آزادی آیندگان است. ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



برآزندگان دستی و دامنی برای کاشتن دارند ! تا کدام فرزند برداشت کند ؟... ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ویرانه کاخ های برآزندگان هم ، هزاران گهواره امید بر بر بستر خویش دارد . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


کشتن گنجشکها کرکس ها را ادب نمی کند . آبراهام لینکلن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اس ام اس فلسفی جملات زیبای بزرگان

بخش بزرگی از ادب آدمی برآیند ریشه نژادی و خانوادگی است . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ادب سودمند اینست که پند گیری از دیگری نه آن که دیگری از تو پند گیرد. انوشیروان

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برگرفته از :
http://beheshte-penhan.blogfa.com/post-250.aspx










شبکه جهانی جام جم : خواجه نظام الملک

Posted: 31 Aug 2010 09:48 PM PDT



خواجه‌نظام الملک طوسی در سال 408 هجری در شهر طوس خراسان دیده به جهان گشود. پدرش علی ابن اسحاق بردهقانی اشتغال داشته و از یاران محمود سبکتکین به شمار می‌آمد خواجه‌نظام الملک نیز در کودکی به همراه پدر به دهقانی پرداخت و همان زمان در نزد وی قرآن را ختم نمود و پس از آن پدرش وی را به کسب علم و دانش و آموختن لغت و نحو واداشت. وی دارای همتی والا بود و به ایران عشق می ورزید و همواره بدنبال راهی برای رشد میهن و ساختن مدارسی بود که علم را دوباره برای میهنمان رونقی بخشد خواجه در سنین نوجوانی به خدمت ابو علی ابن شاذان وزیر آلب ارسلان در آمد و به عنوان کاتب به نزد وی خدمت می‌کرد. ابن شاذان به هنگام وفاتش وی را وصیت نمود که به خدمت سلطان آلب ارسلان در آید و او نیز چنین کرد آلب ارسلان خواجه را به عنوان وزیر خویش برگزید، و او را پدری دلسوز و مهربان می‌پنداشت و هیچ امری را بدون مشورت وی انجام نمی‌داد و خلاف امر وی را نمی‌پسندید پس از اینکه آلب ارسلان لحظات آخر عمرش را سپری می‌نمود فرزندش ملکشاه را وصیت نمود که در اداره امور حکومتی از رای خواجه عدول نکند و او را پدری دلسوز و مهربان مشفق بداند و ملک‌شاه نیز پذیرفت و او را در سمت وزارت ابقاء نمود خواجه‌‌‌‌‌‌‌نظام الملک در عهد وزارت خود خدمات فرهنگی بسیار عظیمی را انجام داد که بدون تردید می‌توان گفت که در طول تاریخ سابقه نداشته است. وی علاوه بر رتق و فتق امور مملکتی و حل مشکلات عدیده اجتماعی و اخلاقی و سایر مسائل مملکتی دست به ایجاد و تأسیس مدارس زد که در تاریخ به نام وی و به مدارس نظامیه مشهورند. همان مدارس هستند که سرمشق دانشگاه‌ها شدند و مهم‌ترین آنها عبارتند از نظامیه‌های بغداد، موصل، نیشابور، بلخ ، هرات، مرو، آمل، گرگان، بصره، شیراز و اصفهان. نهضتی که نظام الملک با ساختن نظامیه‌های متعدد بوجود آورد به زودی و با سرعت شگفت آوری از طرف تمامی بلاد ایران و بسیاری دیگر از بلاد کشورهای اسلامی دنبال شد بطوری که در قرنهای پنجم و ششم هجری هیچ شهری نبود که در آن مدارس متعدد وجود نداشت باشد. در این مدارس درسهایی چونعلوم ادبی، ریاضیات، طب و حکمت ، فقه ، حدیث، تفسیر تدریس می‌شد و همچنین کلیه مدارس دارای کتابخانه‌هایی معتبر بودند خواجه دستور داد برای هر کتابخانه کاتبان 5 شاهنامه از حکیم طوس فردوسی جاودانه سخن را رونویسی و نگهداری کنند. ارد بزرگ اندیشمند برجسته می گوید : " خواجه‌نظام الملک توسی سه هدیه جاودانه برای ایرانیان به یادگار گذاشت نخست دستور داد سالشمار خورشیدی فراهم گردد تا سالشمار قمری کنار گذاشته شود ، دوم آنکه دستور داد هزاران بار کتاب شاهنامه فردوسی خردمند بازنویسی شود تا زبان ایرانیان نجات یابد و سوم برافراشتن دانشگاههای نظامیه بود که ریشه و پایه دانشگاههای امروزی است " . در مدارس نظامیه هر دانشجویی اتاقی خاص خود داشت و مقرری ماهیانه می‌گرفتند و خوراک و خوابگاه نیز بر عهده دانشگاه بود. خواجه‌نظام الملک نظامیه نیشابور را برای ابو المعالی جوینی ساخت کهجوینی به مدت 20 سال در آنجا به تدریس اشتغال داشت و شاگردانی همچون غزالی را تربیت نمود و از بزرگترین دانشگاه‌هایی که خواجه تأسیس کرد نظامیه بغداد بود که در آن زمان بیش از 6000 دانشجو داشت و در طول تاریخ اساتید برجسته‌ای همچون محمد غزالی، سعدی شیرازی، ابواسحاق شیرازی و غیره در آن به امر تدریس اشتغال داشتند . و علاوه بر ساختن دانشگاه ، خواجه خدمات فراوان دیگری همچون آب انبار، گرمابه، بازار، بیمارستانها را به جهانیان عرضه کرد و قرن پنجم را مبدل به شکوفاترین قرون فرهنگی اسلام ساخت. خصوصیات اخلاقی خواجه وی شخصیتی بسیار دلسوز و مهربان و نرم دل بود و به اجرای عدالت در میان مردم بسیار مشتاق بود ابن کثیر در البدایة و النهایة نقل می‌کند که زنی ضعیف و درمانده از خواجه یاری طلبید و خواجه نیز لب به سخن با او را گشود و در کنارش ایستاد تا به مشکلش رسیدگی کند و آن زن نیز مشکلات خود را به خواجه بازگو می‌کرد پاسبانان خواجه خواستند زن را از کنار خواجه دور نمایند اما خواجه خطاب به آنان فرمود: «شما برای خدمت به چنین انسانهای ضعیف و درمانده‌ای انتخاب شده‌اید وگر نه پادشاهان و امراء نیازی به خدمت شما ندارند.» مجلس خواجه نظام الملک مملو از علماء و دانشمندان و فقها بود تا جایی که بسیاری بر وی خرده می‌گرفتند که همنشینی با علما تو را از مسایل سیاسی باز داشته است اما خواجه می‌فرمود: «آنها زیبایی دنیا و آخرت می‌باشند و اگر آنها را بر سرم قرار دهم باز هم آنها بزرگتر از آنند.» وی انسانی بسیار متواضع و فروتن بود ابن الجوزی در المنتظم می‌گوید: هرگاه ابوالقاسم قشیری و امام الحرمین جوینی بر خواجه نظام الملک وارد می‌شدند در مقابل آنها بر می‌خواست و آنها را در کنار خود می‌نشاند و خود بر جایش می‌نشست و هنگامی که ابوعلی فارمزی بر او وارد می‌شد در مقابل وی برمی‌خواست و او را به جایگاه خود می‌نشاند و خود روبروی او زانو می‌زد امام الحرمین توسط پاسپان خواجه گلایه خود را از این موضوع به سمع وی رساند امام در جواب فرمود: «ابوالمعالی جوینی و ابوالقاسم قشیری و امثال آنها زمانی که بر من وارد می‌شوند بسیارمرا تمجید می‌کنند و مرا از منزلتی که در آن هستم بالاتر می‌برند و سخن آنان سبب ایجاد کبر در درون من‌ می‌شود هرگاه فارمزی به نزد من می‌آید عیوب و ظلمهای مرا یادآور می‌شود که سبب می‌شود اعمال خود را اصلاح نمایم» ابن أثیر در الکامل در مورد تواضع خواجه می‌گوید: ( شبی خواجه نظام الملک در کنار برادرش غذا میل می‌نمود و در سوی دیگر برادرش امیر خراسان و در کنار امیر خراسان مرد فقیری بود که دستش قطع شده بود. نظام الملک متوجه شد که امیر خراسان خود را از نزد فقیر کنار می‌کشید و از خوردن غذا به همراه او خودداری می‌کند لهذا امیر خراسان را بر جای خود نشاند و خود به کنار انسان فقیر بی‌دست رفت و همراه او به خوردن غذا مشغول شد.) خواجه نظام الملک دارای ویژگی‌های خوب زیادی بود. هر گاه صدای اذان را می‌شنید از هر کاری دست برمی‌داشت و بر اوقات نماز مواظبت می‌نمود و همواره روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه می‌گرفت و بسیار صدقه می‌بخشید و انسانی بردبار ، شکیبا و باوقار بود. امام ذهبی در سیر اعلام النبلاء می‌گوید: «خواجه نظام الملک از کسانی بود که خیر و تقوای فراوانی در آنها دیده می‌شد و گرایش خاص به انسانهای صالح داشت و از پند و اندرزهایشان متأثر می‌گشت و اگر کسی عیوب وی را برایش بازگو می‌کرد از آن شخص قدردانی می‌نمود و وی را گرامی می‌داشت و گریه می‌کرد و اشک از چشمانش سرازیر می‌شد و هیچگاه بدون وضوء در مجلس نمی‌نشست و گاهی نبود که وضو بگیرد مگر اینکه با آن وضو نماز سنت می‌خواند و هر گاه مؤذن از اذان گفتن غافل می‌گشت او را یادآور می‌شد». حس میهن پرستی و جایگاه خواجه نظام در نزد سلطان ملکشاه و مردم برای بعضی‌ها ناخوشایند بود و کسانی نبودند جز باطنیان که معتقد بودند مفاهیم دینی علاوه بر معانی ظاهری دارای معانی باطنی می‌باشد و هر کس که به معانی باطنی معتقد نباشد در غل و زنجیر شرع اسیر گشته است این گروه با مفاهیم شرع بازی می‌کردند و سبب ایجاد اضطراب فکری در میان مسلمین می‌شدند .باطنیان با حمله به شهرهای مختلف ایران جوی های فراوانی از خون روان ساختند در اصفهان هزارها نفر توسط باطنیان جان خود را از دست دادند که خواجه نظام الملک به مبارزه با باطنیان پرداخت و نقشه های شوم آنان را برملا ساخت و سلطان ملکشاه را در حمله بر علیه آنان یاری نمود خواجه فرمانده‌هان نظامی خود را شخصاً انتخاب کرده و روانه جنگ می‌نمود که از زمره‌ی فرمانده هان وی آق سنقر جد نورالدین محمود بود. باطنیان که از مبارزه با خواجه ناتوان شده بودند تصمیم گرفتند از طریق دیگری وی را از راه بردارند روز پنجشنبه موافق با دهم رمضان سال 485 هجری قمری خواجه به نزدیکی نهاوند رسیدند در آنجا سلطان و خواجه و همراهان جهت افطار اطراق نمودند و به محض اطراق فقهاء و علماء و دانشمندان گرداگرد وی حلقه زدند و نیازمندان برای رفع نیازهایشان به خدمت وی آمدند خواجه‌نظام الملک توسی در آنجا در جمع دانشمندان ارزش و اهمیت نهاوند را که صحابه در عهد حضرت عمر در این سرزمین جنگیده بودند را بیان می‌کرد و فرمود: خوشا به سعادت کسی که به آنها ملحق شود. زمانی که خواجه از افطار فارغ شد شخص باطنی در لباس صوفی خود را به خواجه نزدیک نمود و خود را محتاج و نیازمند معرفی کرد خواجه نظام الملک هم از روی مردم دوستی و دلسوزی‌اش باب سخن با وی را گشود که ناگهان دستان پلیدی از آستین باطنیان سر بر آورد و با خنجری قلب شیر مرد تاریخ ایران را درید اما پس از فرار پای قاتل با طناب خیمه‌ای گیر کرد و به زمین افتاد و او را دستگیر کردند اما خواجه فرمود قاتل مرا رها کنید زیرا من او را بخشیدم.ملکشاه پادشاه ایران پس از شنیدن خبر بر بالین خواجه حاضر گشت... اما خواجه در آخرین لحظات عمر بود و خیلی زود روح از تنش پرکشید. هنگامی که خبر وفات خواجه منتشر شد، حزن و اندوه سراسر ایران را فرا گرفت . غم و عزاداری مردم ماهها به طول انجامید .




برگرفته از :
http://www.jjtvn.ir/display_full.aspx?data_id=21315



سایت ملودی زندگی : معاشرت و هم صحبتی

Posted: 31 Aug 2010 09:44 PM PDT

http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/27740.jpg


بشر موجودی اجتماعی است و معاشرت برای او یک نیاز به شمار می رود. اما این معاشرت ها دوستی ها ومیهمانی دادن ومیهمانی رفتن خود اصولی داردکه اگر رعایت نشود قطعا دردسر ساز خواهد شد پس یادمان باشد که...


1-در معاشرت ودوستی فردی را انتخاب کنیم که هم سطح خودمان باشد البته از نظر اقتصادی.نه بالا تر نه پایین تر چون معاشرت با بالاتر خود باعث حسرت خوردن می شود ورفت وآمد با پایین تر از خود ممکن است باعث غرور شود.


2-با افرادی معاشرت کنیم که از لحاظ فر هنگی با ما همخوانی داشته باشند. رفت وآمد یک خانواده مذهبی با یک خانواده ای که چندان پایبند اصول وعقاید مذهبی نیستند آزار دهنده است .


3-با کسی معاشرت کنیم که بدانیم واقعا دوست مان دارد.


4-معاشرت ومیهمانی دادن ومیهمانی رفتن نباید وسیله ای برای به رخ کشیدن دکوراسیون منزل مان باشد.


5-در معاشرت نیز مانند هر چیز دیگر باید حد اعتدال را رعایت کنیم.همدیگر را سالی یک بار دیدن خیلی کم است واگر هر هفته هم چند بار همدیگر را ببینیم زیاد است.


6-هیچ گاه بدون هماهنگی و سر زده و بی موقع به دیدن دیگران نرویم.


7-هیچ گاه خودمان را به دیگران تحمیل نکنیم .اگر چند بار به کسی سر زدیم وجواب نگرفتیم شاید طرف مقابل تمایلی به رفت وآمد با ما راندارد.


8-در میهمانی اگر فرزند خردسال مان را بردیم حواسمان باشد که آسیبی به وسایل میز بان نزند.


9- وقتی بیماری حتی مختصری هم داریم و نمی توانیم میهمان یا میزبان خوبی باشیم قبل از هر دیداری ابتدا آن را با تلفن به طرف مقابلمان اطلاع دهیم چرا که بیماری مجالی برای برخورد شیرین بجا نمی گذارد و بقول ارد بزرگ : شادی و بهروزیمان را با ارزش بدانیم ، تن رنجور نیرویی برای ادب و برخورد درست برجایی نمی گذارد .


10-هرگز اجازه ندهیم میزبان با هر زبانی به ما بفهماند که موقع رفتن است قبل از آن خودمان خداحافظی کنیم وبرویم.


11-بعضی ها دیر رفتن به میهمانی را نوعی کلاس می دانند وجالب این که زودتر از بقیه نیز میهمانی را ترک می کنند اما بر عکس این نوع رفتار به نحوی توهین آمیز است.


برگرفته از :

http://melody122.blogfa.com/post-99.aspx


سایت جوونی و عاشقی : سخن بزرگان درمورد اشتباه

Posted: 31 Aug 2010 09:26 PM PDT

" بين زندگي انسان و حيوانات هيچ تفاوتي وجود ندارد جز در شكل و شيوه اي كه اشتباه مي كند يا خودش را باز نمي شناسد.
فرناندو پسوا "

" تا زماني كه انسان گمان مي كند وجودش مي تواند براي جلوگيري از خطا و اشتباه مفيد باشد بايد در پست خود باقي بماند.
آندره موروا "

" مردم غالباً اشتباهات ما را بسيار آسانتر از خود ما مي بينند
اسپنسر جانسون "

" هر اشتباهي را علتي است
مثل آفريقائي "

" خطاهاي كودكان به گردن والدين است.
مثل آفريقائي "

" تمام اشتباههاي ما درباره مرگ ناشي از اين است كه فكر مي كنيم درد و رنجي كه ما قبل از مردن مي كشيم مربوط به مرگ است. در صورتي كه چنين نيست و تمام درد و رنجها مربوط به زندگي است. زندگي موجب درد و رنج مي شود و مرگ، پايان دردهاست.
موريس مترلينگ "

" وقتي همه با من هم عقيده مي شوند، تازه احساس مي کنم که اشتباه کرده ام.
اسکار وايلد "

" سعادتمند كسي است كه از هر اشتباه و خطايي كه از او سر مي زند، تجربه اي جديد به دست آورد
سقراط "

" پوزش خواستن پس از اشتباه زيباست، حتي اگر از يك كودك باشد.
اُرد بزرگ "

" حقيقت را دوست بدار، ولي اشتباه را عفو كن
فرانسوا ولتر "

" بهتر است دوباره سوال كني، تا اينكه يك راه اشتباه بروي
مثل آلماني "

" مردم اشتباهات زندگي خود را روي هم مي ريزند و از آنها غولي به وجود مي آورند كه نامش تقدير است
جان اوليورهاينر "

" اگر مي خواهيد شما را دوست بدارند، اشتباهات خود را بيش از نيكي هاي خود بگوييد
بارون ليتون "

" خشم، گرفتن انتقام اشتباه ديگران از خودمان است
الکساندر پوپ "

" پزرگترين اشتباه زندگي هر كس اين خواهد بود كه از اشتباه بترسد
آلبرت هوبارد "

" كسي كه اشتباه نكند، پيشرفت هم نمي كند.
تدي روزولت "

" مهم نيست كه هدفهاي انسان در حوزه هنر، كسب و كار، مذهب، ورزش يا ارتباط با مردم قرار دارند. تنها راه پيشرفت اين است كه خطاها در مراحل اوليه باشند، انسان خطا را بپذيرد و در اثر خطا كردن، پس نزند و پيش برود
جان ماكسول "

" كسي كه خطا نمي كند و ناكام نمي شود، چه بسا هرگز حركت نمي كند و به جلو نمي رود.
جان ماكسول "

" دو اشتباه بسيار بزرگ وجود دارد: يكي اينكه قبل از موعد اقدام به عمل كنيم و ديگري اينكه فرصت مناسب را از دست بدهيم
پائولو كوئيلو "

" خطايي عظيم تر از اين ممكن نيست كه تصور رود آنچه اخيراً نوشته شده همواره كاملتر است؛ كه آنچه جديداً نوشته شده پيشرفتي است بر آنچه پيش تر نوشته شده؛ كه هر تغييري به معناي پيشرفت است.
شوپنهاور "

" من هفتصد بار اشتباه نكردم، من يك بار اشتباه نكردم. من زماني موفق شدم كه هفتصد راهي را كه موفقيت آميز نبود اصلاح كردم. هر گاه راهي را كه عمل نمي كرد حذف كردم راهي را پيدا كردم كه كار مي كرد.
توماس ادیسون "

" از اشتباهات خود شرمنده نشويد و آن را جرم ندانيد
کنفسیوس "

" جواني اشتباه است، كهولت، مبارزه و پيري پشيماني
ديزرائيلي "

" خطا اگر ندانسته انجام شود اشتباه است و اگر دانسته، تبهكاري است
برتولت برشت "

" هرگز مرتكب اين اشتباه نمي شوم كه با كساني كه براي نظرشان احترامي قايل نيستم، بحث كنم
ادوارد گيبون "

" بزرگترين اشتباهي كه كسي مرتكب مي شود، ترسيدن هميشگي از اشتباه كردن است
هوپارد "

" زندگي، ميدان ادامه ي راه اشتباه نيست؛ هر گاه پي به ناراستي راه خود برديم بايد به ريشه و بن پاكي خويش باز گرديم، نه آنكه با اشتباهي ديگر آن را ادامه دهيم كه برآيند آن، از دست دادن همه عمر است.
ارد بزرگ "

" اشتباه را درست نكردن، خود اشتباه ديگري است
كنفوسيوس "

" آزمايش و خطا بسيار خوب است، تنها يك عيب دارد: مقدار زيادي از سرمايه اي كه همه ي ما كم داريم، يعني زمان، در اين راه صرف مي شود
آنتوني رابينز "

" اگر فكر مي كنيد آموزگارتان سخت گير است، بسيار در اشتباه هستيد. پس از استخدام شدن متوجه خواهيد شد كه رئيس شما خيلي سخت گيرتر از آموزگارتان است؛ چون امنيت شغلي آموزگارتان را ندارد
بیل گیتس "

" ما اشتباهات جديدي را مرتكب نمي شويم؛ تنها اشتباهات گذشته را تكرار مي كنيم
بیل باب هاس "

" مردي كه اشتباه نكند، ارزش كارهاي بزرگ را نخواهد داشت.
ادوارد فيليپس "


برگرفته از :
http://mohijon.blogfa.com/post-63.aspx

انجمن ايران ويج : اسطوره های ایران زمین را دریابیم

Posted: 31 Aug 2010 09:22 PM PDT

اسطوره های ایران زمین

((سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند))


این جمله بسیار حکیمانه ارد بزرگ پاسخی است به آنانیکه اساطیر ایران را فراموش کرده اند :

* رستم را هرکول می خوانند!

* چشمان اسفندیار را پاشنه آشیل می گویند !

* رستم زاد را سزارین می گویند !

* به جای فردوسی از شکسپیر یاد می کنند !

*به جای آشنایی با عشاق ایرانی از رمئو و ژولیت یاد می کنند !

* جاده فرهنگها را جاده ابریشم می خوانند !

* دریای ایران را دریای عمان می نامند !

* جشن چهارشنبه سوری ما را آتش پرستی می خوانند !

* حجاب زنان ایرانی را که از دوران باستان بوده را به اعراب مربوط می دانند !

* هنر های نمایشی ( تاتر و ... ) را که از ده هزار سال پیش در ایران رواج داشته را به یونان 2700 سال پیش نسبت می دهند !

* گرد بودن زمین را که در خدای نامه و شاهنامه به آن اشاره شده را به گالیله نسبت می دهند .

* اختراع الکتریسته را که مربوط به 2500 سال پیش در ایران بوده را به ادیسون نسبت می دهند .

* پدر شیمی را لاوازیه که 300 سال پیش می زیسته معرفی می کنند حال آنکه الکل را زکریای رازی در هزار سال پیش کشف نمود !

* به جای یاد کردن از فرزند رشید ایران نادر شاه افشار ، به ناپلئون شناسی خود می نازند .

* به جای آنکه متفقین را که در جنگ جهانی دوم ، ایران را تصرف و به جان و ناموس ایرانی تجاوز نمودند را لعن کنند قوای محور را متجاوز و همپای چنگیز خان ! می دانند !

* بجای ساختن فیلمهایی که غرور و عظمت ایران را نشان دهد قاجاریه ضعیف را به تصویر می کشند !

* میان رودان را بین النهرین می خوانند !

* واژه فرانسوی مینیاتور را صد در صد ایرانی می نامند و بر خودروی ساخت به اصطلاح ایران می گذارند !

* فرهنگستان ادب پارسی را از بزرگان ادبیات فارسی تهی کرده اند .

* حاضرند سریال های کره ایی و آمریکایی را هزاران بار پخش کنند اما حاضر نیستند روایت های باشکوه ایرانی را به تصویر بکشند .

* به جای استفاده از تاریخ شناسان ایرانی در نگارش های تاریخی از تاریخ کمبریج استفاده می کنند

* و ...


سوگنامه فردوسی درباره فرهنگ ایران :

هــمــانا که آمــد شــما را خبـــــر / که مــــا را چه آمد ز اخـــــــتر به ســـر

از این مار خوار اهریمن چهـــرگان / ز دانایی و شــــــــرم بــــی بهرگـــــان

نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد / همی داد خواهند گیتـــــــی به بــــاد

از این زاغ ســاران بی آب و رنــگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ

هم آتـــــش بــمردی به آتشـــکده / شــــدی تیره نوروز و جــــــشن سده

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر / ز اخــــــتر هـــــمه تــــازیان راست بر

برنــجـــد یکی دیــــگـری برخــــورد / بــــداد و بــــبـــخش هـــــــمی ننگرد

پیاده شود مـردم جـــنگ جــــــوی / سوار آنک لاف آرد و گفـت و گـــــــوی

شود خار هر کـس که بد ارجــمند / فرومـــــایـــه را بــخـــت گــــــــردد بلند

کشاورز جنگی شـود بـــی هــنــر / نــــژاد و بـــــــزرگی نـــــــیـــــاید به بر

ربــایــد هـمی این از آن آن از این / ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین

هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد / بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند

زیان کسان از پـــی سـود خویش / بــــجــویــنـــد و دیــن انــدر آرند پیش

بــریــزند خــون از پــی خواســتــه / شــود روزگــار مــهــان کـــــــــــاسته

ز شیـر شـتر خـوردن و سـوسـمار / عــــرب را به جــایی رسیدسـت کار

که تـــــاج کیــــانــــــی کـــنـــد آرزو / تــفــو بــر تــو ای چــرخ گـــردون تفو

همه بوم ایـران تو ویـــران شــمـــر / کــنام پـلــنگان و شــیــران شــمــر

پـــــر از درد دیـــــــدم دل پارســـــا / که اندر جـــهــان دیـــو بــد پادشـــاه

نــــمانــیــم کـیـن بوم ویــران کنند / هــمــی غــارت از شــهـر ایران کنند

نـــــخوانـنـد بر ما کــــسـی آفــرین / چـــو ویـــران بود بوم ایـــران زمـــین

دریغ است ایران که ویـــران شـــود / کـــنــام پــلنــگان و شــیران شـــود

همه سربه سر تن به کشتن دهیم / از آن به که ایران به دشمن دهیم

چو ایـــران مبـــــاشد تــــن من مباد / در این مرز و بوم زنده یک تن مباد...


برگرفته از :
http://www.iranvij.ir/forum/thread46804.html

سایت بدون موضوع : اس ام اس عرفانی

Posted: 31 Aug 2010 03:44 PM PDT

بی خردی اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادی و رهایی است .

فردوسی خردمند

آزادی متعلق به یک نفر نیست ، مال همه است . اسپنسر

هرکس قادر به تملک و ارادۀ نفس خود باشد آزادی حقیقی را به

دست آورده است . پرسلیس

آزادی تلاش خردمندانۀ آدمی در جستجوی علت حادثه هاست .

هربرت مارکوزه


رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی . ارد بزرگ


آزادی این نیست که هرکس هرچه دلش خواست بکند ، بلکه آزادی

حقیقی قدرتی است که شخص را مجبور به انجام وظایف خود می کند .

ماکدونال


آزادی حقیقی آن نیست که هرچه میل داریم انجام بدهیم ، بلکه آن است

که آنچه را که حق داریم بکنیم . ویکتور کوزن


حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید

و از گلوگاه مرغان اسیر . جبران خلیل جبران

برگرفته از :

http://sepidedam86.blogfa.com/post-9.aspx

سایت صدای امروز اما خسته : ارد بزرگ

Posted: 31 Aug 2010 03:40 PM PDT

ارد بزرگ GREAT OROD

بی شک ارد یکی از برجسته ترین اندیشمندان حال حاضر ایران است نگاهی سطحی به زندگی و آثارش ما را چنان شیفته خود می سازد که می توان با نوای صدایش رقصید و پیش رفت اندیشه های او وجوه مختلفی دارند که قوی ترین وجه آن توجه ویژه اش به اخلاقیات و پاک زیستی انسان است . توجه ویژه ارد به اخلاقیات باعث نمی شود رازهای زندگی مدرن امروز را در نظر نگیرد ، فرآیند و بازده اندیشه خردگرایانه او موجب پیراستن ناراستی هاست .
حوزه فلسفه اجتماعی اش ریشه در سنت ایران باستان دارد می توان او را میهن پرست ترین اندیشمند صد ساله اخیر ایران دانست جایی که می گوید :
ستایش گران میهن ، زنان و مردان آزاده اند .
و یا :
میهن پرستی ، همچون عشق فرزند است به مادر .
بجز ایران بسیاری در کشورهای فارسی زبان حوزه فرهنگی ایران از مریدان ارد محسوب می شوند . این مسئله به جوانان و محیط های دانشگاهی ختم نمی شود گاهی در بین سیاستمداران و افراد نام آشنای کشورهای آنها هم می توان کسانی را دید که به جهات مختلف به او دل بسته اند بمانند

ارد بزرگ /  Orod Bozorg


خاطره ای از احمد شاه مسعود و ارد بزرگ :
این خاطره حکایت از روابط نزدیک این دو تن دارد که در طی سالهای تنهایی احمد شاه مسعود و ظهور و قدرت دو چندان طالبان ، که کابل ، هرات و مزار در اختیار طالبان و نیروهای متجاوز پاکستان بود . هر روز دهها بار مناطق اندک باقی مانده بمباران می شدند و در آن هنگامه ، که افکار عمومی می پنداشت شیر تنگه پنجشیر ( مسعود ) به زانو در خواهد آمد، و اندک نیروی مردم افغانستان هم قربانی سیاستهای آمریکایی دولت پاکستان و عربهای متجاوز امارات واقع شود .
ارد بزرگ ، احمد شاه مسعود را مورد حمایت خویش قرار می دهد و چنانچه در آن خاطره می خوانیم احمد شاه به شدت تحت تاثیر روح بزرگ او قرار می گیرد.
در این خاطره زیبا می خوانیم ارد بزرگ هدیه ای برای احمد شاه مسعود می فرستد .
آن هدیه در واقع یکی از آثار هنرمندانه اوست. تابلویی فوق العاده زیبا ، با تمی شگفت انگیز …
در آنجا شیر سنگی است که پایش زخم برداشته و آهوی ظریف و کوچک ، گونه خویش را بر زخم گذاشته تا خون بیرون نزند … این تشبیه و استعاره زیبا گویای درک عمیق ارد بزرگ از شرایط نه چندان مناسب احمد شاه مسعود را داشت . و در ادامه آن خاطره می خوانیم وقتی احمد شاه آن اثر را از پیک ارد بزرگ ، در طی مجلسی دریافت می کند شدیدا منقلب و دگرگون می شود و چهره آرام و متین او به هم می ریزد او در آن جا از خواب شب قبل خود به نزدیکانش سخن می گوید بله خوابی که از ارد بزرگ ، یک اسطوره می سازد و برای قوم افغان آشنایی دیرین می شود …
احمد شاه می گوید "خواب می دیدم پایم در نبرد زخمی شده و در آن هنگامه تنهایی مردی با لهجه ایرانی می گفت احمد شاه ناراحت نباش ، تو فرزند ایرانی !! . و در ادامه می گوید آن مرد بزرگ بسرعت پایم را می بست تا جراحتم التیام یابد"
این خاطره زیبا از جهات گوناگون قابل ارز یابیست
نگاه عمیق و مسئولیت شناس یک هنرمند را نشان می دهد.
او خود می اندیشد ، احساس مسئولیت می کند و بدون آن که منتظر این و آن باشد دست به عمل می زند شاید امروز این خاطره با همان آدمهای اندکی که از آن خبر داشتند هیچ گاه گفته نمی شد و این راز همچون راز مرگ احمد شاه در دل تاریخ مدفون می شد ، اما! اما ارد مسئولیت خویش را پیش وجدان و آرمانهای خویش به انجام رسانیده است.
او به هنر ایرانی به عنوان ابزاری می پردازد که می تواند قسمتی از خلقت انسانی که نیروی ست آسمانی ، را برای رهایی و کمال بشر بکار گیرد آثار او مادی نیستند و با نگاه مادی هم غیر قابل تفسیراند ، بقول دکتر مهرانفر برای شناخت ارد لازم است .
تائو ، فردوسی بزرگ و خیام فیلسوف را بشناسیم او از تائو لطافت و گذرایی و از فردوسی بزرگ هدف و آرمان مقدس و از خیام فیلسوف جهان فانی و بی ارزش را آموخته است.
احمد شاه مسعود به گفته یارانش در سفرها و منزلش در کنار قرآن دیوان حضرت حافظ را هرگز از خود جدای نمی کرد و ارادت خواصی به حافظ گرانمایه داشت .
آری داستان ارد داستان مردیست که عاشقانه سرزمین اجدادیش را ، فرزندان و تاریخش را دوست دارد اما این عشق موجب ستایشگری دائم و بی نتیجه گذشته نشده است . درسها و سخنان حکیمانه او این روزها از همه جا شنیده می شود صد ها هزار سایت و صدها نشریه روزانه کلام دلنشین او را تکرار می کنند و نسلی را با خود همراه نموده اند .
تصور این بود که جوانان ایران با اندیشمندان خویش قهر نموده اند اما امروز به خوبی شاهد موجی هستیم که همراه با اندیشمند معاصر آنهاست . ایرانیان هیچ وقت روشن اندیشان خویش را رها ننموده اند آنان بدنبال ندای حقیقی انسانهای آزاده اند . و او می گوید :
رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی .
و این ندا را امروز در گلوی خسته و غمگین ارد یافته اند اشک ها و غمگنانه های او نوای دل انگیز هزاران هزار مشتاق رشد و آرمانخواهی ایرانیان گشته است آن گاه که می گوید :
یاد اشک و شیفتگی ، آویزه خاموش دلهاست .
سخن گفتن از ارد OROD کار ساده ای نیست او و خواست هایش را نمی توان در یک مجموعه کوچک و یا حتی دریک کتاب تعریف نمود آنچه من از این نابغه معاصر کشورمان می دانم آنست که زاده شهر توس نو (مشهد )است اما پدرش و اصلیتش از دیار شیروان یکی از شمالی ترین شهرهای خراسان بزرگ است به لحاظ نژادی به سلاجقه متصل می شوند چنانچه می دانیم هزار سال قبل سلجوقیان ایل بزرگی در ناحیه آمودریا و فرارود بودند (ناحیه ای که همکنون کشورهای تاجیکستان ، جنوب شرقی ازبکستان ، شرق ترکمنستان و قسمت شمالی افغانستان است ) سلجوقیان مسعود جانشین محمود غزنوی را از سلطنت به زیر کشیدند و رفته رفته گستره ایران را تا مدیترانه پیش بردند سلجوقیان گسترده ترین حکومت ایرانی را پس از اسلام بر سراسر منطقه گسترانیدن بازماندگان آنان در نواحی از مناطق شمال خراسان و منطقه بختیاری ایران ساکن شدند . بله توسی صدر اعظم دولت سلجوقی در سایه قدرتی که از علم و اندیشه های فردوسی بدست آورده بود ، توانست از خرابه غزنویان ، نظام اداری و اجتماعی درخشانی همچون تاسیس مدارس نظامیه و بفرمان ملک شاه سلجوقی که عاشق فرهنگ نیاکان و فردوسی بود تقویم خورشیدی ( جلالی ، شمسی ) را با کمک خیام و گروهی دیگر از cسرزمینمان ایران در مقابل هجری قمری تازیان ایجاد نمود .
مهمترین رکن اداره کشور در این دوره در اختیار مجلس ریش سفیدان بود آنان امرا و پادشاهان دودمان سلجوقی را بر می گزیدند و از قدرتی نظارتی و گاها تنبیهی برخوردار بودند ( شبیه سلسله اشکانیان )آنان معتقد به اصل فکر برتر بودند شاهنامه فردوسی و صدها اثر تاریخی دیگر را احیا کردند آنان حاکمیت تازیان (اعراب) را بطور کلی در خاورمیانه محدود به منطقه شبه جزیره عربستان نمودند نکته جالب در مورد گسترش حاکمیت این قوم بزرگ وجود داشت و آن مطلب این است که آنها هیچ گاه به شهرهای بین راه وارد نمی شدند تنها سفیری را به داخل شهر مربوطه می فرستادند و اولین خواستشان آن بود که دیگر خطبه ای به نام خلیفه بغداد خوانده نشود و رسما حکومت سلجوقی را بپذیرند .ذکر این حوادث تاریخی باعث می شود بهتر با اندیشمندی آشنا شویم که بر پیرامون خود دارای شناخت و ریشه است بقول حکیم فردوسی
پدر چون به فرزند ماند جهان
کند آشکارا برو بر نهان
گر او بفگند فر و نام پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
کرا گم شود راه آموزگار
سزد گر جفا بیند از روزگار

به نظر من ما با شخصیتی روبرو هستیم که در این پیشینه کهن شناور است اهل خرد همواره در دوران زندگی این جهانی خویش در چنین وضعیتی قرار دارند . شما به زندگی سراسر رنج و اندوه فردوسی بزرگ نظری بیفکنید و سپس هزار سال بعد در همان شهر و همان خاک اخوان ثالث متولد می شود رشد می کند برگ می دهد و شاخسارش پر میوه می شود با همان غمها و همان محنت ها با همان آواز با همان آثار تراژیک …
هر چند خود اخوان داشتن ریشه باستانی خویش را در قالب شعری رد می کند
اما اگر این ریشه نبود سفارش نمی کرد در کنار فردوسی بزرگ دفنش کنند …
آری اُرد نیز با آثارش از ریشه های مشترکی سخن می گوید که شاید امروز در مرزهای کنونی ایران نباشد اما روان او همچنان در دره های شگفت انگیز بدخشان و کوههای مرتفع پامیر و رود بزرگ جیهون پرواز می کند
وقتی او را در حال صحبت با تاجیکان و یا اهالی شمال افغانستان و یا جنوب ازبکستان که گاها برای دیدنش می آیند می بینید متوجه می شوید که پرواز روح در دل تاریخ یعنی چه ، آنوقت که چشمان متعجب و مبهوت میهمانان را می بینید با آهنگ صدای او همراه می شوید و به ژرفای روان او فرو می روید .
اندیشمند و متفکر ایرانی که نظریات شگفت انگیز او موجب جلب و گرایش بسیاری از علاقمندان به علوم انسانی و بعضا علوم سیاسی شده است . ارد بزرگ به نوعی معمار است ، او از آینده ایی سخن می گوید که می تواند ایران را به جایگاه اصلی خود باز گرداند . شاید مهمترین نظریه او یعنی قاره کهن خود به تنهایی بتواند بیشترین تغییرات را در سطح روابط خارجی ایران و ۱۹ کشور اطراف آن بوجود آورد . او به صراحت از تبانی شرق و غرب برای بلعیدن حوزه فرهنگی مرکز جهان ( که ایران در قلب آنست) یاد کرده است نظریه او مبتنی بر سخن فردوسی است که می گوید سلم و تور دو فرزند فریدون که یکی بر غرب و دیگری بر شرق جهان حکومت می نمودند برای تصاحب سرزمین ایرج حاکم منطقه قاره کهن (نامیست که ارد بزرگ بر منطقه ای از کشمیر تا مدیترانه نهاده است ) را می کشند . و او می گوید قاره کهن امروز توسط آسیا و اروپا بلعیده شده است . و چین با شروع بحث جاده ابریشم بدنبال افکار استعماری است حال آنکه این جاده ، راه انتشار فرهنگ غنی ایران به شرق و غرب بوده است و نمونه آن افکار میترایزم و شاهنامه فردوسی ماست که هر دو را با جعل اسامی چینی ها از آن خود می دانند .
او به ساختارهای سیاسی کشورهای محدوده قاره کهن نظری ندارد او همه را دعوت به همگرایی می کند او با دلایل بسیار ثابت می کند اگر این ۲۰ کشور دست در دست یکدیگر بگذارند ساختاری بسیار قدرتمندتر از اتحادیه اروپا خواهند یافت .


رنگ صورتی محدوده قاره کهن را به نمایش می گذارد
نقشی که ارد بزرگ برای ایران در قاره کهن قائل است نقشی فرهنگی و تاریخی نظیر یونان در اروپاست .
قاره کهن امروز اسیر آسیا و اروپاست .
تاریخ و فرهنگ در شرق به چین ختم می شود و در غرب به یونان .
یکی از وجوه جالب و بارز این نظریه ایجاد همگرایی بیشتر منطقه ایی است که خود موجب خلع سلاح تجزیه طلبان در سطح کشورهای منطقه می گردد .
ارد بزرگ با نظریه قاره کهن خود پرده از حقیقتی برداشته که تا کنون هیچ اندیشمندی به آن توجه نکرده بود .
یکی دیگر از ایده های او نظریه کهکشان بزرگ اندیشه است. که دقیقا نقطه عکس نظریه دهکده کوچک جهانی است او با دلایل مستدل ثابت می کند جهان رو به انفجار اندیشه های گوناگون است و پیش بینی می نماید بزودی تعداد سایت های اینترنتی به چندین برابر جمعیت کره زمین برسند . او ثابت می کند جهان غرب با ابزار رسانه و اینترنت نمی تواند با تزریق فرهنگش یکپارچگی مورد نظر خویش را فراهم سازد .
با اینکه ایده های ارد بسیار جذاب است اما آنچه موجب شهرت روزافزون او گشته نصایح و پندهای حکیمانه اوست . پندهای او شامل تاکیدات مستمرش بر راستی ، احترام به ریش سفیدان ، پاسداشت اسطوره ها و میهن دوستی می گردد .
دهها مقاله و کتاب در مورد اندیشه های ارد بزرگ نگاشته شده است . بعضی او را علامه اقبال لاهوری عصر حاضر می دانند و عده ایی همپای فردریش نیچه در فلسفه و کسانی معتقدند جبران خلیل جبران امروز است . و البته جالب خواهد بود که بدانیم ارد و جبران خلیل جبران هر دو در ۱۷ دی ماه زاده شده اند .
رابطه کار با خواست در نگاه ارد بزرگ
کار ما برآیند خواست و برنامه ماست آنکه خواست و برنامه ایی ندارد کاری انجام نمی دهد . ارد بزرگ
چرا بعضی از آدمها برای خود آینده ایی نمی بینند ؟ دلسرد و نامیدند ؟ همواره آیه یاس می خوانند و ناخودآگاه بذر افسردگی می پاشند ؟
پاسخ به این سئوالات را می توان در یک کلمه خلاصه نمود و آن نداشتن (( امید )) است
از سخن ابتدایی بحث مان می شود نتیجه گرفت (( کار نتیجه داشتن خواست است )) و خواست بدون امید و هدف بوجود نمی آید .
شاید بگویید کار ما لزوما می تواند خواست ما نباشد و نتیجه نیاز و اجبار باشد ،
بله تمام افکار و کنش های ما پاسخی ست به نیازهایی که جسم و روان از ما انتظار دارند اما بطن نیاز های ما و حتی نوع نگاه ما ریشه در هدفمندی زندگی و خواستی عقلانی دارد ، امید و آرزو شکل ظاهری و بیرونی آن می باشد .
اعتیاد ، فحشا و بزهکاری در جوامعی رواج دارد که بذر نامیدی و یاس در آنها پاشیده شده باشد
سستی اجتماعی و عدم تحرک نسل نو نتیجه سرکوفتگی آرزوهای آنان است .
این نسل شاید نتواند ابتدا موجب ترقی و رشد خود شود اما انباشتن خواسته ها به ایجاد رستاخیزی بزرگ منتهی می گردد .
مهمترین اتفاقی که رخ می دهد ظهور رهبرانی است که گویی هیچ چیز نمی تواند آنها را از پای بیندازد
واقع امر آنست که جوامع قابلیتی را در اندرون خویش دارند که می توانند در آخرین لحظه انسانها را از بدترین کابوسها نجات بخشند .
در این جوامع مردان برتر و بقول فردریش نیچه (( ابر انسان )) متجلی می گردند و سخنانش درمانگر درد ها و رنج های نسل شان می گردد .
ابر انسان نسل خویش را دعوت به عملگرایی می کند . او می خواهد ضعفها را با کار و قیامی همگانی از بین ببرد .
ارد بزرگ جمله زیبایی در این زمینه دارد : " آنچه رخ داده را باید پذیرفت اما آنچه روی نداده را می توان به میل خویش ساخت " .
" به میل خویش " یعنی آنکه باید ادامه را با خواست خویش پیش برد نه خاموشی .
ارد بزرگ حدس می زند که نسل افسرده پیشاپیش برای سستی خویش هم دلایل بیاورد و بدین خاطر می گوید : " رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد ".
او تلویحا می گوید حتی می توان برای باروری و کار بیشتر به رویاها پناه برد و عقل محوری را که تابع واقعیتهای زمان حال خود می باشد را به کنار گذشت و آینده را به شکلی رویایی و دست یافتنی دید .
این خود باعث حرکت و جوشش می شود رویاها قابلیتی است که به انسان این نیرو را می بخشد که هر چیز به ظاهر غیر ممکن را نیز به دست آورد .
سخنان و کلمات بزرگان چنان انرژی در درون خود دارند که می توانند نسل های خاموش را از خواب های سنگین بیدار کنند .
شاید یکی از زیباترین جملات ارد بزرگ این جمله باشد که : آرامش اگر همیشگی باشد سستی و پلشتی در پی دارد .
رسیدن به آرامش دائمی ! شعار تبلیغاتی بسیاری از خماران و اهل تصوف است فرقه های مختلفی از هندویان و بودایی ها هدف و خواست خویش را برای رسیدن به آرامش مطلق می دانند شاید معنای جمله ارد بزرگ را آن زمان بتوان خوب درک کرد که بدانیم این آرامش و خلسه وحشتناک موجب گشت قرنها شبه قاره هند تن به استعمار بسپارد .
اهل تصوف سعی می کنند به خود بقبولانند که اگر ما خوب باشیم ! به جهان از دریچه خوبی خواهیم نگرست پس در این حالت بدی وجود ندارد در حالیکه در هر ثانیه هزاران نفر در سرتاسر دنیا گرفتار رفتارهای خشنونت آمیز و تجاوز قرار می گیرند ارد بزرگ به این گوشه نشینان می گوید :
آنکه می گوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد با کسی که همه چیز را اهریمنی می پندارد تفاوتی ندارد . برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی گرفتار آمدن است تنها کسانی خوبی را خوب می بینند که بدی و اهریمن را باور داشته باشند و از آن پرهیز کنند .
نگاه سخت ارد بزرگ به اهل تصوف و ریاضت کشان بدین خاطر است که او حرکت و جوشش نسل نوی سرزمینش را می خواهد و نه فسردگی و انجماد را…
باز در جایی دیگر می گوید : " آنکه زندگی بدون رنج و تلاش را برمی گزیند پیشاپیش مرگ خویش را نیز جشن گرفته است" .
ارد بزرگ در جایی سخت ترین حمله را به اهل تصوف و صوفی گری می کند که بسیار جالب و خواندنی است : " آنانی که در کنار ما زندگی می کنند اما کنشی ندارند و وارستگی را در پشت کردن به جهان می دانند گوشه نشینی می کنند و همه چیز را گذرا می دانند تکه گوشتهای هستند که هنوز از جهان حیوانی خود به دنیای آدمیان پا نگذاشته اند . آنکه ما را به این جهان آورد فر و خرد را مایه رشد ما قرار داد ، باید به آنان گفت خرد و دانش را انکار کردن با خوابیدن و مردن تمیزی ندارد " .
نتیجه این بحث را می توان اینگونه دانست که :
برای باروری و ایجاد تحرک و روحیه لازم در افراد باید ریشه های آرمانی و هدف آنها را تقویت نمود
باید روحیه بخشید
باید صوفی منشی را کالبدشکافی کرد و آثار وحشتناکش را معرفی نمود .
و در نهایت نباید انتظار داشت در جامعه ایی که شادی و امید وجود ندارد نوآوری رخ نماید…

برگرفته از :
http://worldboy.blogfa.com/page/12.aspx

سایت کاملیا صوفی : دوستی از نگاه بزرگان

Posted: 31 Aug 2010 03:33 PM PDT


هیچ گاه هماورد و دشمن خویش را کوچک مپندار چون او بهترین دوست توست او انگیزه پیشرفت و پویش می دهد . ارد بزرگ


ابله ترین دوستان
ابله ترین دوستان ما، خطرناک ترین دشمنان هستند.سقراط


دوست یا برادر
پرسیدم دوست بهتر است یا برادر ؟ گفت دوست برادری است که انسان مطابق میل خود انتخاب می کند . امیل فاگو


شر دوست
خدایا ! مرا از دوستانم محافظت بفرما . چون می دانم چگونه خویشتن را در مقابل دشمنانم حفظ کنم ! . ولتر


نابودی زمان
دوستان فراوان نشان دهنده کامیابی در زندگی نیست ، بلکه نشان نابودی زمان ، به گونه ای گسترده است. ارد بزرگ


رابطه دشمن و دوست
آنکه از دشمن داشتن می ترسد ، هرگز دوست واقعی نخواهد داشت . هزلت


دوست واقعی
دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند . مارکز


تاثیر دوست
صفات هر کس مربوط به محسنات و نقایص اخلاقی دوستان اوست. کارلایل


رفیق بازی
هرگز بخاطر دوستت ، از انجام وظیفه ای چشم مپوش. سن لانبر


نگه داشتن دوست
دوست مثل پول ، بدست آوردنش از نگه داشتنش آسان تر است. باتلر


توبیخ دوست
دوستان را در خلوت توبیخ کن و در ملاءعام تحسین . اسکاروایلد


بعضی
بعضی ها طوری هستند که دوستانشان هرقدر از آنها پایین تر باشند بیشتر دوستشان دارند . چترفیلد


دوستان تو
همه کسانی که با تو می خندند دوستان تو نیستند. مثل آلمانی


بهترین چیز جهان
چیزی در جهان بهتر از دوست واقعی نیست . آکویناس


پایداری در دوستی
در دوستی درنگ کن ، اما وقتی دوست شدی ثابت قدم و پایدار باش . سقراط


فاصله با دوستان
برای آنکه همواره دوستانمان را نگاه داریم بهتر است همواره فاصله و بازه ای میان خود و آنها داشته باشیم . ارد بزرگ


دوستی و خانواده
دوستان عبارت از خانواده ای هستند که انسان اعضای آن را به اختیار خود انتخاب کرده است . آلفونس کار


دوست نیکو
نشان دوست نیکو آن است که خطای تو بپوشد و تو را پند دهد و رازت را آشکار نکند . پور سینا


برای اهل اندیشه
هیچ دوستی بهتر از تنهایی ، برای اهل اندیشه نیست . ارد بزرگ


جزر و مد در دوستی
اگر سزاوار آن است که دوست با جزر زندگی ات آشنا شود ، بگذار تا با مد آن نیز آشنا گردد ، زیرا چه امیدی است به دوستی که می خواهی در کنارش باشی ، تنها برای ساعات و یا قلمرو مشخصی ؟ . جبران خلیل جبران


وقتی سختی
دوستی برای خود برگزین که به وقتی سختی و درماندگی مددکارت باشد . بزرگمهر


تو بی نظیری
در روز عشاق برای دوستت کارتی بفرست و روی آن بنویس : « از طرف کسیکه فکر میکند تو بی نظیری » . براون


بدگویی از دوستان
خموشی در برابر بدگویی از دوستان ، گونه ای دشمنی است . ارد بزرگ


روزهای بارانی
دوست بجای چتریست که باید روزهای بارانی همراه شما باشد . پل نرولا


آن دوست
بجاست دوستی بخواهی که به روزهایت تلاش و به شبهایت آرامش بخشد . جبران خلیل جبران


شکارگاه دشمنان
دوستان برای نخجیر دشمنان ، چون تیر و پیکان اند . بزرگمهر


قلب دو دوست
رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . جبران خلیل جبران


حد دوست و دشمن
هر بدی میتوانی به دشمن نرسان که ممکن است روزی دوستت گردد و هر سری داری با دوستت در میان نگذار که ممکن است روزی دشمنت گردد . سعدی


ارزش دوست
بهترین وسیله برای کاهش دشمنان ازدیاد دوستان است . انوره دوبالزاک


در روز سختی
به ارزش نگاه دوست را هنگامی پی می بری که در بند دشمن و بدسگالان باشی . ارد بزرگ


راز دوستی و ثروت
بهترین و حقیقی ترین دوستانم از تهی دستانند . توانگران از دوستی چیزی نمی دانند . موزارت


شراکت با دوست
اگر می خواهی دوستیت پا برجا بماند هیچ گاه با دوستت شریک مشو . ارد بزرگ


زمان سختی
دوست زمان احتیاج ، دوست حقیقی است . ضرب المثل انگلیسی


دلداری
دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند . گابریل گارسیا مارکز


دوست انسان
نفرت به همان اندازه دوست داشتن ، خوب است . یک دشمن می توان به خوبی یک دوست باشد . برای خود زندگی کن، زندگیت را بزیی، سپس به راستی دوست انسان خواهی شد . جبران خلیل جبران


دوستی دشمن
دشمن چون از همه حیلتی فرو ماند سلسله دوستی بجنباند . پس آنگه به دوستی کارها کند که هیچ دشمنی نتواند . سعدی


درک دوست
اگر دوستت را در تمامی شرایط درک نکنی. او را هرگز درک نخواهی کرد. جبران خلیل جبران


تفسیر دوستان
بیشتر بدبختی های ما قابل تحمل تر از تفسیرهایی است که دوستانمان درباره آنها می کنند . کولتون


ترس از دوست
از دشمن خودت یکبار بترس و از دوست خودت هزار بار. چارلی چاپلین


دوست نیکو
نشان دوست نیکو آن است که خطای تو بپوشد و رازت آشکار نکند. بوعلی سینا


نیکی به دوستان
اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید . کورش


دوستان زیاد
بهترین وسیله دفع دشمنان ، ازدیاد دوستان است . بیسمارک


تنها دوست
من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام ! . ناپلئون


دوستان محافظه کار
دوستی که نومیدنامه می خواند ، همیشه سوار تو و پیشدار دورخیزهای بلندت خواهد شد . ارد بزرگ


برگرفته از :
zendegani
http://zamireman.mihanblog.com/post/9

سایت پرشین ، تالار گفتگوی ایرانی ها : زندگی نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی

Posted: 31 Aug 2010 03:31 PM PDT


به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای

خداوند کیوان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهید و مهر



فردوسی استاد بی همتای شعر و خرد پارسی و بزرگترین حماسه سرای جهان است. اهمیت فردوسی در آن است چه با آفریدن اثر همیشه جاوید خود، نه تنها زبان ، بلکه کل فرهنگ و تاریخ و در یک سخن ، همه اسناد اصالت اقوام ایرانی را جاودانگی بخشید و خود نیز برآنچه که میکرد و برعظمت آن ، آگاه بود و می دانست که با زنده نگه داشتن زبان ویژه یک ملت ، در واقع آن ملت را زندگی و جاودانگی بخشیده است .

بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کـردم بدیــن پــــارسی

فردوسی در سال 329 هجری برابر با 940 میلادی در روستای باژ از توابع طوس در خانواده ای از طبقه دهقانان دیده به جهان گشود و در جوانی شروع به نظم برخی از داستانهای قهرمانی کرد. در سال 370 هجری برابر با 980 میلادی زیر دید تیز و مستقیم جاسوس های بغداد و غزنین ، تنظیم شاهنامه را آغاز می کند و به تجزیه و تحلیل نیروهای سیاسی بغداد و عناصر ترک داخلی آنها می پردازد. فردوسی ضمن بیان مفاسد آنها، نه تنها با بغداد و غزنین ، بلکه با عناصر داخلی آنها نیز می ستیزد و در واقع ، طرح تئوری نظام جانشین عرب و ترک را می ریزد حداقل آرزوی او این بود که ترکیبی از اقتدار ساسانیان و ویژگیهای مثبت سامانیان را در ایران ببیند. چهار عنصر اساسی برای فردوسی ارزشهای بنیادی و اصلی به شمار می آید و او شاهنامه خود را در مربعی قرار داده که هر ضلع آن بیانگر یکی از این چهار عنصر است آن عناصر عبارتند از: ملیت ایرانی ، خردمندی ، عدالت و دین ورزی او هر موضوع و هر حکایتی را برپایه این چهار عنصر تقسیم می کند. علاوه بر این ، شاهنامه ، شناسنامه فرهنگی ما ایرانیان است که می کوشد تا به تاخت و تاز ترک های متجاوز و امویان و عباسیان ستمگر پاسخ دهد او ایرانی را معادل آزاده می داند و از ایرانیان با تعبیر آزادگان یاد می کند؛ بدان سبب که پاسخی به ستمهای امویان و عباسیان نیز داده باشد؛ چرا که مدت زمان درازی ، ایرانیان ، موالی خوانده می شدند و با آنان همانند انسان های درجه دوم رفتار می شد بنابراین شاهنامه از این منظر، بیش از آن که بیان اندیشه ها و نیات یک فرد باشد، ارتقای نگرشی ملی و انسانی و یا تعالی بخشیدن نوعی جهانبینی است.

سی سال بعد یعنی در سال 400 هجری برابر با 1010 میلادی پس از پایان خلق شاهنامه این اثر گرانبها به سلطان محمود غزنوی نشان داده می شود. به علت های گوناگون که مهمترینشان اختلاف نژاد و مذهب بود اختلاف دستگاه حکومتی با فردوسی باعث برگشتن فردوسی به طوس و تبرستان شد. استاد بزرگ شعر فارسی در سال 411 هجری برابر با 1020 میلادی در زادگاه خود بدرود حیات گفت ولی یاد و خاطره اش برای همه دوران در قلب ایرانیان جاودان مانده است.

زبان ، شرح حال انسان هاست اگر زبان را برداریم ، تقریبا چیزی از شخصیت ، عقاید، خاطرات و افکار نظام یافته ما باقی نخواهد ماند بدون زبان ، موجودیت انسان هم به پایان می رسد زبان ، ذخیره نمادین اندیشه ها، عواطف ، بحران ها، مخالفت ها، نفرت ها، توافق ها، وفاداری ها، افکار قالبی و انگیزه هایی است که در سوق دادن و تجلی هویت فرهنگی انسانها نقش اساسی دارد.همگان بر این باورند که واژه ها در کارگاه اندیشه و جهان بینی اندیشمندان و روشنفکران هر دوره در هم می آمیزند تا زایش مفاهیم عمیق انسانی تا ابد تداوم یابد. با وجود این ، در یک داوری دقیق ، تمایزات غیرقابل کتمان و قوت کلام سخنسرای نام آور ایرانی حکیم ابوالقاسم فردوسی با همتایان همعصر خود آشکارا به چشم می خورد زبان و کلمات برآمده از ذهن فرانگر و تیزبین او، در محدودیت قالبهای شعری ، تن به اسارت نمی سپارد و ناگزیر به گونه شگفت آوری زنده ، ملموس و دورپرواز است فردوسی به علت ضرورت زمانی و جو اختناق حاکم در زمان خود، بالاجبار برای بیان مسائل روز: زبانی کنایه و اسطوره ای انتخاب کرده است ؛ در حالی که محتوای مورد بحث او مسائل جاری زمان است بدین اعتبار، فردوسی از معدود افرادی است که توان به تصویر کشیدن جنایات قدرت سیاسی زمان خویش را داشته است پایان سخن آن که انگیزه فردوسی از آفریدن شاهنامه مبارزه با استعمار و استثمار سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خلفای عباسی و سلطه امیران ترک بود .

آنچه کورش کرد و دارا وانچه زرتشت مهین
زنده گشت از همت فردوسی سحـر آفرین
نام ایــــران رفته بــود از یـاد تا تـازی و تـرک
ترکــتــازی را بــرون راندند لاشـــه از کـمین
ای مبـــارک اوستـــاد‚ ای شاعـــر والا نژاد
ای سخنهایت بســوی راستی حبلی متین
با تـــو بد کـــردند و قــدر خدمتت نشناختند
آزمـــنـــدان بــخیـــل و تاجـــداران ضـنــیــن



زندگی نامه





حکیم فردوسی در "طبران طوس" در سال 329 هجری به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی در دست نیست ولی مشخص است که در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته به کسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است.

فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید.

همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر به نظم در آوردن شاهنامه انداخت.

چنان که از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده است و پس از یافتن دستمایه ی اصلیی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرد.

او خود می گوبد:

بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب

فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد.

اَلا ای برآورده چرخ بلند
چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی
به پیری مرا خوار بگذاشتی
به جای عنانم عصا داد سال
پراکنده شد مال و برگشت حال

بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت.

اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.

علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.

عضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد.

ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.

به هر حال سلطان محمود شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".

گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت.

تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.

فردوسی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.







در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.

اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند.

از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر فوت کرده بود و گفته شده است که دختر فردوسی هم این هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد.

شاهنامه نه فقط بزرگ ترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است.

فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا می توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد.

او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید.


ویژگیهای هنری شاهنامه

"شاهنامه"، حافظ راستین سنت های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جای نمی ماند.

اهمیت شاهنامه فقط در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبارنامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی، ملتی کهن دارد. ارد بزرگ متفکر شهیر کشورمان می گوید : ایرانیان نیک نامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنانه فردوسی می بینند و در هر دودمانی که باشند برآن راه خواهند بود .

ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است.

شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدوداً از شصت هزار بیت تشکیل شده است و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است.

فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیان می نهد که به قول خودش باد و باران نمی تواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیان بر آن تأثیری ندارد.

در برخورد با قصه های شاهنامه و دیگر داستانهای اساطیری فقط به ظاهر داستانها نمی توان بسنده کرد.

زبان قصه های اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل است و بی توجهی به معانی رمزی اساطیر، شکوه و غنای آنها را تا حد قصه های معمولی تنزل می دهد.

حکیم فردوسی خود توصیه می کند:

تو این را دوغ و فسانه مدان
به یکسان روش در زمانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد

شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند.

جنگ کاوه و ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش به دسیسه سودابه و . . . همه حکایت از این نبرد و ستیز دارند.

تفکر فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه مدافع خوبی ها در برابر ظلم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان محسوب می شود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد.

زیبایی و شکوه ایران، آن را در معرض مصیبت های گوناگون قرار می دهد و از همین رو پهلوانانش با تمام توان به دفاع از موجودیت این کشور و ارزشهای عمیق انسانی مردمانش بر می خیزند و جان بر سر این کار می نهند.

برخی از پهلوانان شاهنامه نمونه های متعالی انسانی هستند که عمر خویش را به تمامی در خدمت همنوعان خویش گذرانده است.

پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند.

شخصیت های دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.

آنها مأموران اهریمنند و قصد نابودی و فساد در امور جهان را دارند.

قهرمانان شاهنامه با مرگ، ستیزی هماره دارند و این ستیز نه روی گردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج عافیت، بلکه پهلوان در مواجهه و درگیری با خطرات بزرگ به جنگ مرگ می رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ می دزدد.

اغلب داستانهای شاهنامه بی اعتباری دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار می خواند ولی در همین حال آنجا که هنگام سخن عاشقانه می رسد فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی موضوع را می پروراند.

نگاهی به پنج گنج نظامی در مقایسه با شاهنامه، این حقیقت را بر ما نمایان تر می کند. در پنج گنج، شاعر عارف که ذهنیتی تغزلی و زبانی نرم و خیال انگیز دارد، در وادی حماسه چنان غریق تصویرسازی و توصیفات تغزلی شده که جای و مقام زبان حماسه را فراموش کرده است حال آنکه که فردوسی حتی در توصیفات تغزلی در شأن زبان حماسه، از تخیل و تصاویر بهره می گیرد و از ازدحام بیهوده تصاویر در زبان حماسی اش پرهیز می کند.





تصویرسازی

تصویرسازی در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده او را همراه با خود به متن حوادث می برد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است.

تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی اغلب توصیفات طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستان ها شده است.

چند بیت زیر در توصیف آفتاب بیان شده است:

چو خورشید از چرخ گردنده سر
برآورد بر سان زرین سپر

***

پدید آمد آن خنجر تابناک
به کردار یاقوت شد روی خاک

***

چو زرین سپر برگرفت آفتاب
سرجنگجویان برآمد ز خواب

و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد:

چو خورشید تابنده شد ناپدید
شب تیره بر چرخ لشگر کشید

موسیقی

موسیقی در شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب می شود. انتخاب وزن متقارب که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند.

علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، فردوسی با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد.

اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مهم شعر فردوسی است.

برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس
هوا نیلگون شد، زمین آبنوس
چو برق درخشنده از تیره میغ
همی آتش افروخت از گرز و تیغ
هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش
ز بس نیزه و گونه گونه درفش
از آواز دیوان و از تیره گرد
ز غریدن کوس و اسب نبرد
چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر
ز خون یلان دشت گشت آبگیر
زمین شد به کردار دریای قیر
همه موجش از خنجر و گرز و تیر
دمان بادپایان چو کشتی بر آب
سوی غرق دارند گفتی شتاب



منبع داستانهای شاهنامه

نخستین کتاب نثر فارسی که به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامه ای منثور بود.

این کتاب به دلیل آن که به دستور و سرمایه "ابومنصور توسی" فراهم آمد، به "شاهنامه ابومنصوری" شهرت دارد و تاریخ گذشته ایران به حساب می آید.

اصل این کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن که حدود پانزده صفحه می شود در بعضی نسخه های خطی شاهنامه موجود است.

علاوه بر این شاهنامه، یک شاهنامه منثور دیگر به نام شاهنامه ابوالموید بلخی وجود داشته که گویا قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف یافته است، اما چون به کلی از میان رفته درباره آن نمی توان اظهارنظر کرد.

پس از این دوره در قرن چهارم شاعری به نام دقیقی کار به نظم در آوردن داستانهای ملی ایران را شروع کرد.

دقیقی زردشتی بود و در جوانی به شاعری پرداخت.

او برخی از امیران چغانی و سامانی را مدح گفت و از آنها جوایز گرانبها دریافت کرد.

دقیقی ظاهراً به دستور نوح بن منصور سامانی مأموریت یافت تا شاهنامه ی ابومنصوری را که به نثر بود به نظم در آورد.

دقیقی، هزار بیت بیشتر از این شاهنامه را نسروده بود و هنوز جوان بود که کشته شد (حدود 367 یا 369 هـ. ق) و بخش عظیمی از داستانهای شاهنامه ناسروده مانده بود.

فردوسی استاد و هشمهری دقیقی کار ناتمام او را دنبال کرد.

از این رو می توان شاهنامه دقیقی را منبع اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه دانست.


بخش های اصلی شاهنامه

موضوع این شاهکار جاودان، تاریخ ایران قدیم از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا انقراض حکومت ساسانیان به دست اعراب است و کلاً به سه دوره اساطیری، پهلوی و تاریخی تقسیم می شود.

دوره اساطیری

این دوره از عهد کیومرث تا ظهور فریدون ادامه دارد. در این عهد از پادشاهانی مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید سخن به میان می آید. تمدن ایرانی در این زمان تکوین می یابد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و امثال آن در این دوره صورت می گیرد.

در این عهد جنگها غالباً جنگ های داخلی است و جنگ با دیوان و سرکوب کردن آنها بزرگ ترین مشکل این عصر بوده است. (بعضی احتمال داده اند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بوده اند که با آریایی های مهاجم همواره جنگ و ستیز داشته اند)

در پایان این عهد، ضحاک دشمن پاکی و سمبل بدی به حکومت می نشیند، اما سرانجام پس از هزار سال فریدون به یاری کاوه آهنگر و حمایت مردم او را از میان می برد و دوره جدید آغاز می شود.

دوره پهلوانی

دوره پهلوانی یا حماسی از پادشاهی فریدون شروع می شود. ایرج، منوچهر، نوذر، گرشاسب به ترتیب به پادشاهی می نشیند. جنگهای میان ایران و توران آغاز می شود.

پادشاهی کیانی مانند: کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار می آیند. در این عهد دلاورانی مانند: زال، رستم، گودرز، طوس، بیژن، سهراب و امثال آنان ظهور می کنند.

سیاوش پسر کیکاووس به دست افراسیاب کشته می شود و رستم به خونخواهی او به توران زمین می رود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب می گیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیغمبر ایرانیان ظهور می کند و اسفندیار به دست رستم کشته می شود.

مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز به دست برادر خود، شغاد از بین می رود و سیستان به دست بهمن پسر اسفندیار با خاک یکسان می گردد، و با مرگ رستم دوره پهلوانی به پایان می رسد.

دوره تاریخی

این دوره با ظهور بهمن آغاز می شود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشاهی می رسند.

در این زمان اسکندر مقدونی به ایران حمله می کند و دارا را که همان داریوش سوم است می کشد و به جای او بر تخت می نشیند.

پس از اسکندر دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان می گردد و سپس ساسانیان روی کار می آیند و آن گاه حمله عرب پیش می آید و با شکست ایرانیان شاهنامه به پایان می رسد.


برگرفته از :
http://forums.persian.cc/index.php?topic=4148.0;prev_next=prev

سایت tamashagare.ir : سخنان بزرگان و جدید ترین اس ام اس فلسفی شهریور ماه

Posted: 31 Aug 2010 03:22 PM PDT

گاهی خدا درها رو میبنده و پنجره ها رو قفل می کنه

زیباست اگه فکر کنی شاید بیرون

طوفانه و خدا میخواد از تو محافظت کنه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج كنیم ، بهتر آن است كه آنرا خرج لطافت یك لبخند و یا نوازشی عاشقانه كنیم شکسپیر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ادب و محبت خرجی ندارد ولی همه چیز را خریداری میکند. متاجیو

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید، نان روزانه آدمی است . رابیندرانات تاگور

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید قوه محرک زندگی است. ساموئل اسمایلز

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید همچون خون در روان آدمیست که اگر نباشد گامی به پیش نمی رود و اگر باشد جهانی را دگرگون می سازد . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید با مرگ هم به گور نمی رود . فردریک شیلر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید نصف خوشبختی است. ضرب المثل ترکی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امید ، آهستگی و ملایمت زندگی را روشن و شیرین می کند ، خشم و تیزی مایه رنج و بلاست . آهسته رو از عیبجوی می گریزد و شرم و آهستگی را دوست می دارد . بزرگمهر بختگان

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برآزندگان خواهند ساخت سرآیندگان از پس آن خواهند سرود و زمین آیندگان را بارور می سازند . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برآزندگان سپاه یاران خویش را تنها در آمدگان و زندگان نمی بینند . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برآزندگان گرما بخشند ، سخن و گفتار آنان راه روشن آیندگان است . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برآزندگان به گفتار سخیف و کم ارزش زندگی خویش را تباه نمی سازند . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برآزندگان چشم در دست پر از بذر خویش دارند و آسمانی که مهربان است صدای غرش باد هرزه گرد آنها را از راه خویش برنمی گرداند . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برآزندگان مست شرآب هزاران ساله تاریخ کشورخویشند سخن آنان جز آهنگ خیزش و رشد نیست . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برآزنده نمی گوید کیست ! او می گوید چیستی ؟ و از چیستت تو را به آسمانها می کشاند . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برآزندگان بدنبال دگرگونی و رستاخیزند ، رشد در کمینگاه راه های نارفته است . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دارایی برآزندگان ، دلی سرشار از امید است به پهنه و گستره آسمانها . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پرهای خون آلود برآزندگان نقش زیبای آزادی آیندگان است. ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برآزندگان دستی و دامنی برای کاشتن دارند ! تا کدام فرزند برداشت کند ؟... ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ویرانه کاخ های برآزندگان هم ، هزاران گهواره امید بر بر بستر خویش دارد . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کشتن گنجشکها کرکس ها را ادب نمی کند . آبراهام لینکلن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بخش بزرگی از ادب آدمی برآیند ریشه نژادی و خانوادگی است . ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ادب سودمند اینست که پند گیری از دیگری نه آن که دیگری از تو پند گیرد. انوشیروان

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برگرفته از :

http://tamashagare.ir/post/2892

سایت انجمن تنهایی : امنيت،آزادي،نان

Posted: 31 Aug 2010 12:35 PM PDT

نیمروز بود کشاورز و خانواده اش برای نهار خود را آماده می کردند یکی از فرزندان گفت در کنار رودخانه هزاران سرباز اردو زده اند چادری سفید رنگ هم در آنجا بود که فکر می کنم پادشاه ایران در میان آنان باشد سه پسر از میان هفت فرزند او بلند شدند به پدر رو کردند و گفتند زمان مناسبی است که ما را به خدمت ارتش ایران زمین درآوری ، پدر از این کار آنان ناراضی بود اما به خاطر خواست پیگیر آنها پذیرفت و به همراهشان به سوی اردو رفت .
دو جنگاور در کنار درختی ایستاده بودند که با دیدن پدر و سه پسرش پیش آمدند : جنگاوری رشید که سیمایی مردانه داشت پرسید چرا به سپاه ایران نزدیک می شود . پدر گفت فرزندانم می خواهند همچون شما سرباز ایران شوند .
جنگاور گفت تا کنون چه می کردند . پدر گفت همراه من کشاورزی می کنند .
جنگاور نگاهی به سیمای سه برادر افکند و گفت و اگر آنان همراه ما به جنگ بیایند زمین های کشاورزیت را می توانی اداره کنی ؟
پیرمرد گفت آنگاه قسمتی از زمین ها همچون گذشته برهوت خواهد شد .
جنگاور گفت : دشمن کشور ما تنها سپاه آشور نیست دشمن بزرگتری که مردم ما را به رنج و نابودی می افکند گرسنگی است کارزار شما بسیار دشوارتر از جنگ در میدانهای نبرد است .
آنگاه روی برگرداند و گفت مردم ما تنها پیروزی نمی خواهند آنها باید شکم کودکانشان را سیر کنند . و از آنها دور شد .
جنگاور دیگری که ایستاده بود به آنها گفت سخن پادشاه ایران فرورتیش ( فرزند بنیانگذار ایران دیاکو ) ! را بگوش بگیرید و کشاورزی کنید . و سپس او هم از پدر و سه برادر دور شد .
فرزند بزرگ رو به پدر پیرش کرد و گفت : پدر بی مهری های ما را ببخش تا پایان زندگی سربازان تو خواهیم بود . ارد بزرگ خردمند برجسته کشورمان می گوید : فرمانروایان همواره سه کار مهم در برابر مردم دارند . نخست : امنیت ، دوم : آزادی و سوم : نان .


برگرفته از :
http://tanhae.com/ftopicp-27931.html





وب سایت آفتاب : جملات قصار بزرگان

Posted: 31 Aug 2010 12:12 PM PDT

مردمي كه نگاه ملي و آرزوهاي خويش را به فراموشي سپرده اند ، همچون بيماران آسيب پذيرند . ارد بزرگ



اگر به مهماني گرگ مي رويد ، سگ خود را به همراه ببريد . گوته



علت هر شكستي،عمل كردن بدون فكر است. الكس‌مكنزي



من تنها يك چيز مي‌دانم و آن اينكه هيچ نمي‌دانم. سقراط



انقلاب ستمديدگان را آزاد نمي كند تنها استثمارگران را عوض مي كند. برنارد شاو



گزينش امروز ما ، برآيند انديشه ها و راه بسيار درازيست كه تا كنون از آن گذشته ايم . اين گزينش مي تواند سيماي نوي را از ما به نمايش بگذارد . ارد بزرگ



جامعه مثل آب نمك است شنا كردن در آن بد نيست اما بلعش وحشتناك است . سايمن استرانسكي



جايي كه راه نيست خداوند راه مي گشايد . اسكاول شين



سنگيني يادهاي سياه را
با تنهايي دو چندان مي كني …
به ميان آدميان رو و در شادماني آنها سهيم شو
لبخند آدميان انديشه هاي سياه را كمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود . ارد بزرگ



تمام موفقيت هاي عظيم بر پايه شكيت بنا شده اند . اسكاول شين



خداوند راهها و چاههايي دارد كه تو را حيران خواهد كرد . اسكاول شين



بدخو ، عمرش كم است . ارد بزرگ



حقيقت را دوست بدار ولي اشتباه را عفو كن. ولتر



نبايد از خسته بودن خود شرمنده باشي بلكه فقط بايد سعي كني خسته آور نباشي . هيلزهام



هر قدر به طبيعت نزديك شوي ، زندگاني شايسته تري را پيدا مي‌كني . نيما يوشيج



حقيقت را با بي طرفي مطلق و با روحي آزاد از هرگونه تعصب جستجو كنيد. دكارت



اگر از خودخواهي كسي به تنگ آمده اي او را خوار مساز ، بهترين راه آن است كه چند روزي رهايش كني . ارد بزرگ



قلب معزور و خودخواه هرگز نمي تواند از سرگيجه و بي حوصلگي بگريزد. گوته



كسي كه بر ديگران حكومت مي كند بايد نخست حاكم بر خود باشد. فيليپ ماسينجر



روان مردگان و زندگان در يك ظرف در حال چرخش اند . ارد بزرگ



خطا اگر ندانسته انجام شود اشتباه است و اگر دانسته، تبهكاري است. برتولت برشت



حيله و خيانت اغلب از اشخاص ناتوان سر مي زند. لارش فوكو



براي نزديكي و همگرايي خاندان خويش ، بايد دستگير يكديگر شويم . ارد بزرگ



تعليم به نادان همان قدر بي ثمر است كه بخواهيم با صابون ذغال را سفيد كنيم. كيتز



مسأله اصلي در دعا اين نيست كه براي خواسته‌هايمان از خدا جواب بگيريم بلكه هدف دعا اين است كه به‌شكل كامل با خدا يكي شويم‌. اسوالد چمبرز



آدم خودبين ، چاره اي جز فرود آمدن ، ندارد . ارد بزرگ



چه شكاف عظيمي بين شناختن خدا و محبت نسبت به او وجود دارد. پاسكال‌



مردبزرگ دير وعده مي دهدو زود انجام مي دهد. كنفوسيوس



از گناه نفرت داشته باش نه از گناهكار . گاندي



آنكه به خرد توانا شد ، ترس برايش نامفهوم است . ارد بزرگ



هيچ گلي عطر ،رنگ وزيبايي مادر را ندارد. همينگوي



بر بالاي در علم نوشته شده است كه بايد ايمان داشته باشي. ماكس پلانك



سپاسگذاري و ارج نهادن به ديگران ، نشان بزرگي و توانايي ست . ارد بزرگ



انسان براي بر خورداري از شادي بايد خودش را باور كند. توماس پاين



همه عشق بورز، به تعداد كمي اعتماد كن، و به هيچكس بدي نكن. شكسپير



دوستي بيش از اندازه همانند دشمني ترسناك است . ارد بزرگ



چنان باش كه بتواني به هر كس بگوئي مثل من رفتار كن. كانت



براي پيشرفت و پيروزي سه چيز لازم است اول پشتكار دوم پشتكار، سوم پشتكار. لردآديبوري



ابله ترين آدميان آنانيند كه با مسخره نمودن شايسته گان شاد مي گردند . ارد بزرگ



برگ در هنگام زوال مي افتدميوه در هنگام كمال مي افتدبنگر كه چگونه مي افتي چون برگي زرد و يا سيبي سرخ . كنفسيوس"



آسمان براي گرفتن ماه تله نمي گذارد،آزادي خود ماه است كه او را پايبند مي كند . رابيندرانات تاگور



تجربه نامي است كه تمام افراد بر روي اشتباهات خود مي گذارند. اسكاروايلد



براي آنكه روانت را بپروري ، ابتدا با خود يكي شو . ارد بزرگ



اگر هدف روح ما يك پارچه شدن باشد ، پيوسته شرايطي را فرا مي خوانيم كه براي دستيابي به اين ويژگي بدان نياز داريم.
هرچه بخشهاي بيشتري از وجود خود را پذيرا و مالك شويم ، افراد سالمتر و مناسب تري در زندگي ما پديدار مي گردند. دبي فورد



كم دانستن و پر گفتن مثل نداشتن و زياد خرج كردن است. ناپلئون



انسان عاقل هميشه از بدگويي هايي كه از او ميشود استفاده ميكند. ژرژبانه



سي شعاع به سوي ميله چرخ تقرب مي جويند
اما تهي ميان آنهاست
كه ارابه را به حركت در مي آورد
كوزه هاي سفالي را با گل مي سازند
اما تهي درون آنهاست
كه كاربردشان را تعيين مي كند
خانه، در و پنجره هاي بسيار دارد
اما تهي دورن آن است
كه سكونت را ممكن مي سازد
وجود امكانات بسيار مي دهد
اما از طريق نه- وجود است
كه از آنها استفاده مي توان كرد. لائو تسه



آهنگ دلپذير ، ريتم و آواي طبيعت است. ارد بزرگ



تمامي گناهان ، نهاني صورت مي گيرد.
آن لحظه اي كه درك كنيم خداوند حق بر افكار ما گواه است ، شايد رها و آزاد شويم. مهاتما گاندي



خداوند،روي خطوط كج و معوج، راست و مستقيم مي‌نويسد. برزيلي



تو ارباب سخناني هستي كه نگفته‌اي،ولي حرفهايي كه زده‌اي ارباب تو هستند. ضرب‌المثل تازي



دعا اتحاد آگاهانه با شعور كيهاني است.
دعا التماس، زاري نيست، بلكه همدلي و يگانگي با خداست. جوليا ستن سيرز



پندار هاي پاك در دل و روان آزادگان آشيانه دارد . ارد بزرگ



در اين جهان عمل كنيد و فقط شنونده باقي بمانيد رساله يعقوب



هرچه فكر شما بزرگ باشد به همان اندازه بيشتر به افكار ديگران احترام مي گذاريد. پاسكال



انسان هوشمندي كه به هوشمندي اش مي نازد، به زنداني مي ماند كه به بزرگي زندانش مي بالد. سيمون ديل



پندارهاي پليد چاه هاي ژرفي ست كه تشنه خردمندان است . ارد بزرگ



ذهن شما كه آزاد باشد، هميشه براي هر چيزي آماده است و همه چيز را به گشادگي مي پذيرد.
در ذهن يك تازه كار امكانات بسياري هست، اما در ذهن استاد كار، شدني ها اندك اند. شونريو سوزوكي



صوفي هيچ خواسته اي براي خود ندارد .
خواسته او همان خواسته خدا است ، از اين رو خواسته او به خواست خدا بر آورده مي شود . جامي



پندار هاي خواب و بيداري ما اگر ادامه يابند كم كم ساخته خواهند شد . ارد بزرگ



اين نظر شخصي من است : شاد بودن مهمترين كاري ست كه يك انسان مي تواند انجام دهد!!! . تيرين ليسه



اينكه كسي تبهكار اجتماعي باشد مانند اين است كه هفت سال با كوشش و سختي در دانشگاه تحصيل كرده باشد اما هيچ چيز نيآموخته باشد!!!. أوله جيمز اوناستاد



شخص فقط مي تواند آن جنبه هايي را در ديگران بپذيرند كه در خود مي پذيرد»
براي پذيرش آن حالت از خودتان كه قبلا آن را طرد كرديد ، بايد رحم و عطوفت و درك داشته باشيد.
بايد داراي حس همدردي و همدلي باشيد تا بتوانيد بپذيريد كه انسان هستيد و تمامي جنبه هاي بشر را چه خوب و چه بد در خود داريد.
هنگامي كه دلتان را به روي خودتان بگشاييد متوجه خواهيد شد كه باهمه چيز و همه كس همدرد و همدل هستيد. جيمز بالدرين



اگر فقط طلب عشق كني آنوقت نابالغ باقي خواهي ماند ، بچه باقي خواهي ماند . تا موقعي كه بالغ نشوي و نتواني عشق را نثار كني ، هنوز از بچه گي در نيامده اي ... آچاريا



سازگاري با زيستگاه و تلاش براي بهتر شدن جايگاه كنوني ويژگي ناب آدمهاي پاك است . ارد بزرگ



لحظه اي كه به كمال رسيدم و منور شدم ، تمام هستي كامل و منور شد . بودا



انسان عاقل هميشه از بدگوييهايي كه از او مي‌شود استفاده مي‌كند . ژرژ بانه



اهل خرد و فرهنگ هميشه زنده اند . ارد بزرگ



اگر براي انجام كاري بزرگ ، زمان نداري .بهتر است بي درنگ آن را به ديگران بسپاري . فردوسي خردمند



اگر به موفقيت خود واقعا ايمان داشته باشيد حتما پيروز خواهيد شد. داويد شوارتز



اگر به سخني كه گفته ايد با تمام وجود پايبند هستيد، ديگر نيازي نيست براي آن پوزش بخواهيد . ارد بزرگ



داشتن پشتكار ، تفاوت ظريف بين شكست و كاميابي است. سارنف



تاريخ ، آئينه تمام نماي زندگي بشر است. كانت



براي نوشيدن شهد بهشت ، هموار نگاهت به راستي باشد و درستي . ارد بزرگ



اگر ما به معايب كوچك خود اعتراف مي كنيم براي آن است كه به طرف خود بفهمانيم كه از معايب بزرگتري بري هستيم . فنلون



دشوارترين كار آنست كه وقتي روي زمين يخزده زمين خوردي ، برخيزي و خدا رو شكر كني. لرد باكلي



آنچه ناگزير و حتمي الوقوع است مرا خشمناك نمي كند. عشق به سرنوشت در اعماق دل من نهفته است . فردريش نيچه



هيچ گاه از راستي و درستي خويش آزرده مباش چون هميشه در انتهاي هر داستان تو برنده ايي ! . ارد بزرگ



پرسش هاي ما افكار ما را مي سازند. رابينز



تمدن زندگي نيست ، زندگي ساز است. ويليامز



ارزش گذاردن به خويشتن خويش نبايد سدي در برابر زدودن ناراستي هايمان باشد . ارد بزرگ



اگر يك بار ديگر به دنيا مي آمدم بسيار سبك تر گردش مي كردم.
در بهار با پاي برهنه زودتر به راه مي افتادم و در خزان با همان پاها، ديرتر برمي گشتم، بيشتر مي رقصيدم شنگول تر اسب سواري مي كردم و داوودي هاي بيشتري مي چيدم. نادين استير



آينده به كسي تعلق دارد كه مي داند چگونه منتظر نشيند. مثل روسي



انسان خوشبخت آن كسي است كه حوادث را با تبسم و اندكي دقت بعلت وقوع آن تلقي وقبول نمايد . مترلينگ



رَد راستي ، رَد خويشتن است . ارد بزرگ



بخاطر بسپاريم كه تنها راه تامين خوشبختي اين نيست كه متوقع حقشناسي از ديگران باشيم بلكه خوبيهائيكه به آنها مي كنيم بايد فقط بمنظور تامين مسرت باطن خودمان باشد . ديل كارنگي



خوشبختي شكل ظاهري ايمان است ،تا ايمان و اميد و سخت كوشي نباشد ،هيچ كاري را نمي توان انجام داد . هلن كلر



آرامش اگر هميشگي باشد سستي و پلشتي در پي دارد . ارد بزرگ



كسي كه داراي عزمي راسخ است ،جهان را مطابق ميل خويش عوض مي كند . گوته



فكر خوب معمار و آفريننده است . ديل كارنگي



پيش از آنكه ناراستي ها ، در درون ما دره ايي مهيب پديد آورند به راستي ها بانديشيم . ارد بزرگ



فكر نو بسيار ظريف و حساس است ،با يك ريشخند كوچك مي ميرد و كنايه اي كوچك آن را بسختي مجروح مي كند . هربرت اسپنسر



هرگاه بتوانيم از نيروي تخيل به همان اندازه استفاده كنيم كه از نيروي بصري استفاده مي كنيم هر كاري انجام پذير است . كارلايل



آنكه راستي نپويد گرفتار آميزش با اهريمن است ، فرزند اين آميزش فتنه است و شورش . ارد بزرگ



آدم بي مغز و پرگو چون آدم ولخرج و بي سرمايه است . پاسكال



دنيا اين قدر بزرگه كه هر كسي واسه خودش يه جايي داره پس سعي كنيد به جاي اينكه جاي كسي رو بگيريدجاي خودتون رو پيدا كنيد . چارلي چاپلين



هيچ كس نمي تواند ما را بهتر از خودمان فريب دهد . گوته



آنقدر شكست مي‌خورم تا راه شكست دادن را بياموزم . پطر



آنگاه كه نمي دانم چه مي گويم ، جز راستي چيزي بر زبانم جاري نيست . ارد بزرگ



پيروزي آن نيست كه هرگز زمين نخوري، آنستكه بعداز هر زمين خوردني برخيزي . مهاتما گاندي



شما ممكن است بتوانيد گلي را زير پا لگدمال كنيد، اما محال است بتوانيد عطر آنرا در فضا محو سازيد . ولتر



نادان هميشه از آز و فزون خواهي خويش خسته است . ارد بزرگ



در بين تمامي مردم تنها عقل است كه به عدالت تقسيم شده زيرا همه فكر مي‌كنند به اندازه كافي عاقلند. رنه دكارت



مدتها پيش آموختم كه نبايد با خوك كشتي گرفت، خيلي كثيف مي‌‌شوي و مهم‌تر آنكه خوك ار اين كار لذت مي‌برد . جورج برنارد شاو



خوارترين كارفرما كسي است كه با ندادن و يا كم كردن دستمزد زير دست ، فرمانروايي مي كند . ارد بزرگ



خدا پنداريست ! اما چه كسي است كه اين پندار را بياشامد و نميرد؟ . فردريش نيچه



ازدواج مثل اجراي نقشه جنگي است كه اگر انسان يك مرتبه اشتباه نمايد كارش تمام شده و ديگر جبران آن به هيچ صورت نمي شود . بورنز



بد انديشان و بد كرداران خيلي زود در آتش افكار و كردار اشتباهشان خواهند سوخت . ارد بزرگ



فرزانگان سخن نمي گويند، بلكه با استعدادان سخن مي گويند و تهي مغزان بگومگو مي كنند. كونگ تين گان



تولد چيزي غير از آغاز مرگ نيست . ادوارد يانك



روز هاي خوش براي كژانديش بسيار كوتاه و روز كيفر بسيار دراز . ارد بزرگ



خير و نبايد همگاني باشد وگرنه ديگر خير نيست زيرا چيزهاي همگاني ارزشي ندارند . فردريش نيچه



افرادي هستند كه نور چشمي شانس و اقبالند و هر وقت سقوط مي كنند مانند گربه روي دو پا بر زمين مي نشينند . كولتون



فرودستان ، در بهترين هنگامه هم ، بهانه هاي فراوان ، براي انجام ندادن كار هاي خويش دارند . ارد بزرگ



حقيقتي از اين سراغ ندارم كه انسان مي تواند با تلاش زندگي خود را متعالي سازد . تورئو



جاه طلبي شهوتي است كه هرگز فرو نمي نشيند ، بلكه با لذتي كه از آن فراهم مي شود پيوسته مشتعل تر و جنون آميز تر مي شود . اتومي



اگر آماده نباشيم ارزشمندترين زمان ها را نيز از دست خواهيم داد ، و كسي كه آماده نيست بخت كمتري براي پيروزي خواهد داشت ، آمادگي يعني بروز بودن در هر حرفه و كاري . ارد بزرگ



بعضي ها هر كجا مي روند شادي آفرين مي شوند وبعضي ها هر كجا چنين افرادي قدم مي گذارند ، همواره دنباله روشان هستند . ماري تواين



تا زنده هستيد دل خود را زنده و شاداب نگهداريد .فرصت براي دلتنگي ومرگ بسيار زياد است . اسكار وايلد



خود را براي پيشرفت مردم ارزاني دار تا مردم پشتيبان تو باشند . ارد بزرگ



شاداب بودن بالاترين خوبي ها وفضيلتي است كه بسياري مي توانند به آن دست پيدا مي كنند و بسياري از نعمت آن يا محروم هستند يا خود را محروم مي كنند . اسكاتيش پروورپ



در زندگي وقتي كاري براي انجام يا چيزي براي عشق ورزيدن يا بارقه اي براي اميدوار بودن داشتيد ، آن گاه بدانيد فرد شادي خواهيد بود . ارسطو



اميد در درون كسي كه هنوز راهي را براي خويش برنگزيده جاي نمي گيرد . ارد بزرگ


بزرگترين بدبختي آن است كه طاقت كشيدن بار بدبختي را نداشته باشيم . باس



پادشاهان مردم دوست برگزيدگان پروردگارند . بزرگمهر



نخستين گام در راه پيروزي ، آموختن ادب است و نكو داشت ديگران . ارد بزرگ



آداب خوب و اخلاق ، دوستان قسم خورده اند و بزودي با يكديگر متحد مي شوند . بارتول



افراد دانا كوشش دارند خود را همرنگ محيط سازند ولي اشخاص ديوانه سعي مي كنند محيط را به رنگ خود در آورند ، به همين جهت تحولات و ترقيات اجتماع به دست ديوانگان بوده است . آندره مورا



كارمندان نابكار ، از دزدان و آشوبگران بيشتر به كشور آسيب مي رسانند. ارد بزرگ


برگرفته از :

http://hosseinebrahimy.blogfa.com/post-3.aspx

سایت راشا احمدی : سخنان قصار و پند آموز

Posted: 31 Aug 2010 11:56 AM PDT

اگر می‌بینی كسی به روی تو لبند نمی‌زند علت را در لبان فرو بسته ی خود جستجو كن. دیل كارنگی


صدها راه برای پند و اندرز دادن وجود دارد اما بیشتر بدترین گونه آن ، که همان رو راست گفتن است را برمی گزینیم . ارد بزرگ


شیرینی یكبار پیروزی به تلخی صد بار شكست می‌ارزد. سقراط


ضعیف‌الاراده كسی است كه با هر شكستی بینش او نیز عوض شود. ادگار‌ آلن‌پو


هنگامه شادمانه سرودن و بنواختن ، چه زود گذر و کوتاه است . ارد بزرگ


به جای اینكه به تاریكی لعنت بفرستی یك شمع روشن كن. ضرب‌المثل چینی


برای اینكه بزرگ باشی نخست كوچك باش. ضرب‌المثل هندی


برای اینكه پیش روی قاضی نایستی، پشت سر قانون راه برو. ضرب‌المثل انگلیسی


ناتوان ترین آدمیان، آنانی هستند که نیروی بدنی خویش را به رخ دیگران می کشند . ارد بزرگ


به كارهای زشت عادت مكن زیرا ترك آن دشوار است. ضرب‌المثل فارسی


مانند علما بنویس و مانند توده مردم حرف بزن. ضرب‌المثل هندی


میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز باقی خواهد ماند . ارد بزرگ


دانش به تنهائی یك قدرت است. فرانسیس بیكن


وقتی در زندگی به داشتنی های خود فکر می کنیم خود را خوشبخت و زمانی که به نداشته می اندیشیم خود را بدبخت حس می کنیم . پس خوشبختی ما در تصور خود ماست . تناجیو


هنگامه رهایی اهریمن ، هنگام دربند شدن توست . ارد بزرگ


ادمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشگل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند . مونتسکیو


خوشبختی، فاصله ی این بدختی تا بدبختی بعدی است . چارلی چاپلین


شب زندگی برای خردمند ، همچون روز روشن است . ارد بزرگ


دنیا این قدر بزرگه که هر کسی واسه خودش یه جایی داره پس سعی کنید به جای اینکه جای کسی رو بگیریدجای خودتون رو پیدا کنید . چارلی چاپلین


برگرفته از : خانه مد و زیبایی
http://khaneh-mod.mihanblog.com/post/archive/1389/6

وبلاگ دانشجویی موسسه آموزش عالی اندیشه جهرم : وب گردی

Posted: 31 Aug 2010 11:54 AM PDT



سخنان روز :
اندیشمند یگانه سرزمینمان ارد بزرگ می‌گوید: "سنگینی یادهای سیاه را با تنهایی دو چندان می‌کنی. به میان آدمیان رو و در شادمانی آنها سهیم شو... لبخند آدمیان اندیشه‎های سیاه را کمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود. "

شوریدگان همواره در سفر هستند و چون خواسته خویش یافتند همانجا کاشانه‌ای بسازند، و چون دلتنگ شوند به دیار آغازین خویش باز گردند.



باید دنبال شادی ها گشت، غمها خودشان ما را پیدا می کنند.(فردریش نیچه)



برگرفته از :

http://andishehjahrom.mihanblog.com/post/502

سایت آیدا باغانی : وقتی تنها میشویم...

Posted: 31 Aug 2010 11:50 AM PDT

خویشتن و آدمیان را هنگامی می شناسی،

که تنها شوی.


از ارد بزرگ



برگرفته از : اینجا چراغی روشن است...
http://baghani.mihanblog.com/post/428

وبلاگ شخصی دکتر محمّد ابراهیم مداحی : سخن بزرگان (3)

Posted: 31 Aug 2010 11:26 AM PDT

فرانسوا ولتر: حقيقت را دوست بدار، ولي اشتباه را عفو كن.

ارسطو: هيچ چيز مانند بخشش و نيكي انسان را سير نمي كند.

نیچه: آنجا كه ديگر نمي توان عشق ورزيد بايد آن را گذاشت و گذشت.

جي دونالد والترز: معناي عشق در بخشيدن آن است، نه در گرفتن آن.

مولير: مانند آسمان بخشنده و مانند زمين افتاده باش؛ رمز زندگي همين است.

جبران خلیل جبران: سخاوت، بخشيدن بيشتر از توان است و غرور، ستاندن كمتر از نياز.

ابوعلی سینا: نيك بخت ترين مردم كسي است كه كردار به سخاوت بيارايد و گفتار به راستي.

ارد بزرگ: گذشتن از سختي هاي پيش رو، چندان سخت تر از آن چه پشت سر گذاشته ايم نخواهد بود.

ویلیام شکسپیر: گذشت، خير و بركتي‌ست دو جانبه، كه هم دهنده و هم دريافت كننده را بهره‌مند مي‌كند.


برگرفته از :

http://drmaddahi.blogfa.com/post-73.aspx

سایت عکس جدید : لاله اسکندری (عکس بازیگران سینما و تلویزیون)

Posted: 31 Aug 2010 11:24 AM PDT

http://www.cinemaema.com/parameters/cinemaema/images/albums/inzanharfnemizanad/in_zan_harf_nemizanad_15.jpg


http://www.loo3.com/bazigaran/laleh%20eskandary/laleh%20eskandary%20(2).jpg


http://pix2pix.org/my_unzip/1200852312asd.jpg



پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند . بزرگمهر



آداب خوب و اخلاق ، دوستان قسم خورده اند و بزودی با یکدیگر متحد می شوند . بارتول



رایزنی که دوستان فراوان دارد تکیه گاه مناسبی نیست او گرفتار است و اندیشه اش آزاد نیست . ارد بزرگ



افراد دانا کوشش دارند خود را همرنگ محیط سازند ولی اشخاص دیوانه سعی می کنند محیط را به رنگ خود در آورند ، به همین جهت تحولات و ترقیات اجتماع به دست دیوانگان بوده است . آندره مورا



پول مانند حس ششم است که بدون آن نمی توان از پنج حس دیگر به طور کامل استفاده کرد . بدون درآمد کافی نصف امکانات زندگی به روی ما مسدود خواهد شد . سامرست مرآم


برگرفته از :
http://picbaran1.blogsky.com/1389/05/15/post-22/

سایت عکس جدید : عکس بهنوش بختیاری جدید

Posted: 31 Aug 2010 11:18 AM PDT

عکس های جدید بهنوش بختیاری

http://ivmp.files.wordpress.com/2007/11/behnoosh-bakhtiari-181.jpg


http://pix2pix.org/my_unzip/1194640187asdasd.jpg



اگر زندگی با تو سرناسازگاری دارد تو با او سازش کن. اسپارت



کیش خوب همانند فوتبال خوب است، حرف نمی زند ، عمل می کند. کن بلانچارد



یک آموزگار خام می تواند شاگردان خویش را برای همه زندگی سرگردان کند . ارد بزرگ



از زندگی خود لذت ببرید، بدون آنکه آنرا با زندگی دیگران مقایسه کنید. کندورسه



تصمیم بگیرید که چه می خواهید و مشخص کنید که چه عاملی مانع رسیدن به آن خواسته است. آنتونی رابینز



برگرفته از :
http://picbaran1.blogsky.com/1389/05/15/post-21/

سایت shtyle.fm : جايگاه عذر خواهي در فرهنگ اصيل ايرانيان

Posted: 31 Aug 2010 11:14 AM PDT

جايگاه عذر خواهي در فرهنگ اصيل ايرانيان



اردوان (سومين پادشاه اشكاني و فرزند تيرداد يكم) پادشاه ايران از بستر بيماري برخواسته بود با تني چند از نزديكان ، كاخ فرمانروايي را ترك گفت و در ميان مردم قدمي مي زد . به درمانگاه شهر كه رسيدند اردوان گفت به ديدار پزشك خويش برويم و از او بخاطر آن همه زحمتي كه كشيده قدرداني كنيم . چون وارد درمانگاه شد كودكي را ديد كه پايش زخمي شده و پزشك پايش را معالجه مي نمايد . مادر كودك كه هنوز پادشاه را نشناخته بود با ناله به پزشك مي گفت خدا پاي فرزند پادشاه را اينچنين نمايد تا ديگر اين بلا را بر سر مردم نياورد .

پادشاه رو به زن كرده و گفت مگر فرزند پادشاه اين بلا را بر سر كودكت آورده و مادر گفت آري كودكم در ميانه كوچه بود كه فرزند پادشاه فرياپت با اسب خويش چنين بلايي را بر سر كودكم آورد . پادشاه گفت مگر فرزند پادشاه را مي شناسي ؟ و زن گفت خير ، همسايگان او را به من معرفي كردند .. پادشاه دستور داد فرياپت را بياورند پزشك به زن اشاره نمود كه اين كسي كه اينجاست همان پادشاه ايران است .. زن فكر مي كرد به خاطر حرفي كه زده او را به جرم گستاخي با تيغ شمشير به دو نيم مي كنند . پسر پادشاه ايران را آوردند و پدر به او گفت چرا اينگونه كردي و فرزند گفت متوجه نشدم .و كودك را اصلا نديدم . پدر گفت از اين زن و كودكش عذرخواهي كن ...... فرزند پادشاه رو به مادر كودك نموده عذر خواست پادشاه ايران كيسه ايي زر به مادر داده و گفت فرزندم را ببخش چون در مرام پادشاهان ايران ، زورگويي و اذيت خلق خويش نيست .

زن با ديدن اين همه فروتني پادشاه و فرياپت به گريه افتاد و مي گفت مرا به خاطر گستاخي ببخشيد . و پادشاه ايران اردوان در حالي كه از درمانگاه بيرون مي آمد مي گفت : فرزند من بايد نمونه نيك رفتاري باشد

انديشمند كشورمان ارد بزرگ مي گويد : پوزش خواستن از پس اشتباه ، زيباست حتي اگر از يك كودك باشد


برگرفته از : Meisam
http://fs1.shtyle.fm/wsearch.do?q=453

انجمن علمی پردیس کوروش کبیر : نگاه خیام به ارزش شادی

Posted: 31 Aug 2010 11:11 AM PDT



روزی کسی به خیام خردمند ، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من ، چه زمانی درگذشت ؟!
خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟
آن جوان گفت : من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و...
خیام خندید و گفت : آدم بدبختی هستی ! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا نمیرند تو به دنبال مردگانت هستی ؟!... بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد .
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : (کاویدن در غم ها ما را به خوشبختی نمی رساند) .
و هم او در جایی دیگر می گوید : (آنکه ترانه زاری کشت می کند ، تباهیدن زندگی اش را برداشت می کند) .
امیدوارم همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم .

برگرفته از :
http://forum.pacyrus.com/showthread.php?t=44652

سایت Golmakani - پندهائی از بزرگان

Posted: 31 Aug 2010 10:42 AM PDT

سخناني كه در اين مقاله از بزرگان آورده شده به واقع هر كدام ؛ خود دنيايي از معرفت و علم را به همراه دارند از سخنان آنها انسان پند مي آموزد و تجربه اي به آموزه هاي زندگي فردي اش افزوده مي شود.در اين مورد پيامبر گرامي ما حضرت محمد(ص) مي فرمايند:هر مسلماني بايد به دنبال كسب علم باشد حتي اگر آنرا از يك فرد منافق بياموزد.از اين سخن گهربار نتيجه مي گيريم كه ارزش كسب دانش، تا چه حد در فرهنگ اسلامي ضرورت دارد، چون منشا همه كجروي ها و گمراهي ها از جهل و بيسوادي است؛ البته علمي كه بايد براي آموختن آن تلاش كرد علمي است،كه هم براي فرد و هم براي جامعه مفيد باشد. اين علم بايد سبب بالا رفتن اطلاعات جامعه شده و در نتيجه اميد را در دل مردم ايجاد كند؛ ولي بالعكس علمي كه فقط باعث شود گروه خاصي از جامعه آنرا بياموزند و ديگران از آن بي بهره باشند، نه تنها منشا اثر نيست بلكه مخرب هم مي باشد.به طور مثال علمي كه براي ساختن سلاح هاي كشتار جمعي استفاده مي شود و يا نظرات بعضي از دانشمنداني كه در زمينه ي علم جامعه شناسي كار مي كنند، كه بعضا اين نظرات در روحيه مردم تاثير منفي داشته و سبب شده كه مردم به بيراهه بروند مانند تئوري هاي ماركس،داروين و ... . پس اين نمونه از علم زيانبار است و سودي به حال جامعه ندارد.علمي كه اسلام بر آن تاكيد دارد علمي است كه انسان را به سوي كمال هدايت مي كند و از تاريكي ها به سمت روشنايي رهنمون مي سازد.

· در تقابل بين روزهاي سخت و آدم هاي سخت، اين آدم هاي سخت هستند كه مي مانند.(شكسپير)

· خوبي ها را جمع كن، بدي ها را تفريق كن،محبت ها را ضرب كن و شادي ها را تقسيم كن.(دكتر محمود حسابي)

· اگر من مردم جسدم را موميايي نكنيد، مرا در گور دفن كنيد تا ذره ذره وجودم خاك ايران را تشكيل دهد.(كورش كبير)

· خدايا چگونه زيستن را به من بياموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت.(دكتر علي شريعتي)

· خدايا اگر در خيابان قدم بزنم و به فكر تو باشم بهتر است از اينكه در مسجد بنشينم و به فكر كفش هايم باشم.(دكتر علي شريعتي)

· او به فرزندش گفت هميشه در زندگي سه چيز را فراموش كن ، ا- خوبي خودت نسبت به ديگران ، 2-بدي ديگران نسبت به خودت ، 3-تمجيد ديگران نسبت به خودت( لقمان حكيم )

· هر چه كني به خود كني گر همه نيك و بد كني ( سعدي شيرازي )

· به سه چيز تكيه نكن : غرور ، دروغ و عشق . آدم با غرور مي تازد ، با دروغ مي بازد و با عشق مي ميرد ( دكتر علي شريعتي )

· اگر پياده هم شده سفر كن ، در ماندن مي پوسي ( دكتر علي شريعتي )

· پشيماني كه ما را به راه راست نكشاند هيچ ارزشي ندارد ( ارد بزرگ )

· خود را بشناس اما به خود مبال ( ارد بزرگ )


برگرفته از :

http://golmakani64.blogfa.com/post-36.aspx


سایت مسیر فرعی : وبلاگ نویسان روزنامه ها را تسخیر می کنند !

Posted: 31 Aug 2010 10:37 AM PDT

وبلاگ نویسان در حال ورود به عرصه زندگی روزمره جوامع هستند . روزنامه‌های پرتیراژ جهان همچون یومیوری شیمبون ، آساهی شیمبون و ماینیچی شیمبون ژاپن ، روزنامه آلمانی بیلد (Bild) روزنامه چینی کانکائو ژیائوژی و روزنامه های آمریکایی روزنامه یو.اس.ای تودی USA Today ، واشنگتن پست ، نیویورک تایمز ، دیلی هرالد و... تقریبا نیمی از مطالب خود را از منابع اینترنتی و نوشته های وبلاگ نویسان تهیه می کنند.


روزنامه گاردین خبر از راه اندازی نخستین روزنامه یی که تمام مطالب آن از وبلاگ نویسان است در لندن داد . انتشار روزنامه جدید Blogpaper که سردبیری ندارد و محتوای آن با رای وبلاگ‌نویسان انتخاب می‌شود.


این نشریه به‌طور رایگان در چهار ایستگاه زیرزمینی شهر لندن توزیع می‌ گردد، برای محتوا به وبلاگ‌نویسان پول پرداخت نمی‌کند و بانیان آن قصد دارند بودجه‌اش را از طریق تبلیغات تامین کنند.

در وب سایت این نشریه آمده است: هدف ما یکی کردن دو نوع رسانه متفاوت یعنی اینترنت و روزنامه است.


بنیان گذاران این روزنامه Anton Waldburg و Karl Jo Seilern می باشند . آنچه باعث جذابیت مطالب وبلاگ نویسان شده است بازی آزاد آنها با اخبار است آنها به خاطر درگیر نبودن در بایدها و نبایدهای صنفی مطبوعات به راحتی بر روی مسائل مطرح جامعه مانور می دهند و به این شکل مخاطبین خویش را ذوق زده و راضی می سازند .


مطبوعات رسمی به خاطر تامین منافع سرمایه گذاران خویش اغلب جهان را آنگونه به نمایش می گذارند که مدیران پس پرده آنها تمایل دارند این در حالی است که وب نویسان هیچ قیدی به رعایت بازی های پس پرده ندارند و از این رو مخاطب را گاها با مطالب خود شوکه می کنند و حرارت آنها را برای ادامه و پی گیری بیشتر می نمایند فیلسوفی نظیر ارد بزرگ می گوید "رسانه تنها می تواند پژواک ندای مردم باشد نه اینکه به مردم بگوید شما چه بگویید که خوشایند ما باشد."


با نفوذ دریای وبنویسان به عرصه رسانه های نوشتاری غیر مجازی تحولات اجتماعی بسیار سریعتر از گذشته رخداده و باید حضور آن را به فال نیک گرفت .


برگرفته از : شادمهر

http://takeadetour.blogsky.com/1389/06/04/post-66/


سایت گوناگون ....: نوازش مادر ، کودک مرده را زنده کرد !

Posted: 31 Aug 2010 10:35 AM PDT

http://www.3noqte.com/main/images/stories/ali/nozad.jpg

در شهر سیدنی استرالیا خانم کیت اوگ در هفتمین ماه بارداری دو فرزند به دنیا آورد یکی از این بچه به علت وزن کم(حدود 900 گرم) در زمان زایمان مُرد و پزشکان به او و همسرش خبر مرگ کودک دوم را دادند اما خانم و آقای اوگ از پزشکان خواستند فرزندشان را برای لحظاتی در اختیارشان قرار دهند . جیمی کوچک پس از دو ساعت نوازش مادر و گفتگوی او در کمال ناباوری زنده می شود .
در این دو ساعت مادر با فرزند مرده خویش صحبت می کند و از خواهر دوقلوی او می گوید و از برنامه های آینده شان ...
گویا مادر می دانسته کودک مرده اش هم بیش از هر چیز به نوازش و هم آوایی او نیاز دارد بقول ارد بزرگ (Great Orod) فیلسوف و اندیشمند برجسته : (کودک و مادر ، با نفس های یکدیگر زندگی می کنند) . کم کم پاهای بچه به حرکت در می آید و او چشم باز می کند .
پزشکان اول حاضر به پذیرش حرف مادر نمی شوند اما پس از آنکه مادر چند قطره از شیرش را بر لبان کودک چکاند جیمی کوچلو از خواب مرگ بیدار شد .
پدر و مادر این نوزاد با شور و شوق از این معجزه شگفت‌انگیز و الهی یاد می‌کنند.

کیت و دیوید اوگ پدر و مادر نوزاد در شهر سیدنی استرالیا زندگی می‌کنند.

مادر این نوزاد در این خصوص گفت: ما خوش‌شانس‌ترین آدم‌های دنیا هستیم. این پایان خوش با درمان‌های پوست به پوست و مادر- فرزند قابل توضیح است. این درمان‌ها به کودکان بیمار کمک می‌کنند که زنده بمانند. این درمان در استرالیا با عنوان نوازش کانگرو شناخته می‌شود.

این مادر استرالیایی افزود: دست‌ها و پاهای کوچکش بدون پاسخ به تحریکات افتاده بودند و حرکت نمی‌کردند. من آن را به خودم چسباندم و شروع به حرف زدن با جیمی کردم و اسمش را صدا زدم و به او درباره خواهرش و پروژه‌های آینده خانواده گفتم و بعد ناگهان اولین علائم حیات را نشان داد. کم کم چشمانش را باز کرد. من دکترها را صدا زدم اما هیچ‌کس حرف من را باور نمی‌کرد.

پزشکان معتقدند که اعلام خبر مرگ این نوزاد به دلیل تشخیص اشتباه پزشکی بوده است با وجود این، این زوج معتقدند که معجزه الهی جیمی را به آنها بازگردانده است.

دیوید در این خصوص به تلویزیون استرالیا گفت: ما خوش‌شانس‌ترین والدین دنیا هستیم. اگر کیت در کار خود پافشاری نمی‌کرد اکنون احتمالا جیمی در بین ما نبود.


برگرفته از :
http://connect115.blogspot.com/2010/08/blog-post_31.html


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پایگاه فرهنگی هنری تکناز : تنها عشق می ماند ....

سایت چهره های ماندگار : زندگینامه دکتر محمد مصدق

سایت پارسه فرهنگ : Internet & Orod Bozorg