خبرنامه

خبرنامه


به یاد احمد شاملو

Posted: 18 Dec 2011 12:17 PM PST




اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست

اشک آن شب، لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم
مرا فریاد کن

درخت با جنگل سخن می‌گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن می‌گویم

نامت را به من بگو
و دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
و قلبت را به من بده

من ریشه‌های تو را دریافته ا‌م
با لبانت برای همه لب‌ها سخن گفته‌ام
و دستهایت با دستان من آشناست

در خلوت روشن با تو گریسته‌ام
برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده‌ام
زیباترین سرودها را

زیرا که مردگان این سال
عاشق‌ترین زندگان بوده‌اند
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست

ای دیر یافته با تو سخن می‌گویم

بسان ابر که با طوفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن می‌گوید

زیرا که من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
--

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نظریه کهکشان اندیشه

سایت یاسمین آتشی : ارد بزرگ (بزرگترین متفکر حال حاضر ایران) را بیشتر بشناسیم

سایت تاریخ : دکتر محمد مصدق