وبلاگ دانشجویی موسسه آموزش عالی اندیشه جهرم : داستان کوتاه از شاهان ایرانی

روزهای سخت

بانو کاساندان نزد فرزند خویش کمبوجیه آمد و گفت : پدرت مدتهاست تا دیر وقت درگیر رایزنی با رایزنان دربار است و من از این همه کار او نگرانم . تندرستی پادشاه فراتر از هر چیز دیگریست .

کمبوجیه نزد پدر خویش ، فرمانروای ایران کوروش آمد و دید سخت در اندیشه است و رایزنان از آنچه رخ می دهد می گفتند .

پس از پایان کار فرزند رو به پدر کرد و گفت مادر از این همه کار شما نگران است

پدر گفت : روزهای سخت امروز ، فر بسیاری برای بهروزی میهنمان در پی دارد و این ارزشی بیش از تن درستی دارد .

تلاش ها و از خودگذشتگی کورش بزرگ باعث شد امروز اینگونه شیفته او باشیم .

همانگونه که ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان می گوید : روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرافرازی پرداخت .


شاپور ساسانی و اجداد شیخ نشین های خلیج فارس

پاسی از شب گذشته بود به شاپور دوم ساسانی ، پادشاه ایران زمین گفتند سه مرد کهن سال از جزیره لاوان به دادخواهی آمده اند .
پس از اجازه فرمانروا ، آنها گفتند : اکنون سالهاست تازیان هر از گاهی به جزیره ما یورش آورده و مروارید های صیادان را به یغما می برند ، و اما اینبار علاوه بر مروارید یکی از دختران جزیره را نیز دزده اند که این موجب شده مادر آن دختر بر بستر مرگ باشد و پدرش هم از پی دزدان به دریا رفته و هفته هاست از او هم خبری نیست .

می گویند شاپور برافروخت و رو به سرداران کشور نموده و گفت تا جزایر ایران امن نشده کسی حق استراحت ندارد . همان شب شاپور و لشکریان بر اسب رزم نشسته و به سوی جنوب ایران تاختند .

آنها جنوب خلیج فارس را که پس از دودمان اشکانیان رها شده بود را بار دیگر به ایران افزودند و دزدان تبهکار را به زنجیر عدالت کشیده و به ایران آوردند .

گفته می شود پس از پاکسازی جنوب ، پادشاه ایران به جزیره لاوان رفت و از آن زن رنجور که همسر و دختر خویش را از دست داده بود دلجوی نموده و پوزش خواست .

به گفته ارد بزرگ اندیشمند ایرانی : فرمانروایی که نتواند جلوی بیداد بزهکاران و چپاولگران را بگیرد شایستگی گرداندن کشور را ندارد .

فروتنی فریاپت

اردوان (سومین پادشاه اشكانی و فرزند تیرداد یكم) پادشاه ایران از بستر بیماری برخواسته بود با تنی چند از نزدیكان ، كاخ فرمانروایی را ترك گفت و در میان مردم قدمی می زد . به درمانگاه شهر كه رسیدند اردوان گفت به دیدار پزشك خویش برویم و از او بخاطر آن همه زحمتی كه كشیده قدردانی كنیم . چون وارد درمانگاه شد كودكی را دید كه پایش زخمی شده و پزشك پایش را معالجه می نماید .

مادر كودك كه هنوز پادشاه را نشناخته بود با ناله به پزشك می گفت خدا پای فرزند پادشاه را اینچنین نماید تا دیگر این بلا را بر سر مردم نیاورد .

پادشاه رو به زن كرده و گفت مگر فرزند پادشاه این بلا را بر سر كودكت آورده و مادر گفت آری كودكم در میانه كوچه بود كه فرزند پادشاه فریاپت با اسب خویش چنین بلایی را بر سر كودكم آورد .

پادشاه گفت مگر فرزند پادشاه را می شناسی ؟ و زن گفت خیر ، همسایگان او را به من معرفی كردند ..

پادشاه دستور داد فریاپت را بیاورند پزشك به زن اشاره نمود كه این كسی كه اینجاست همان پادشاه ایران است ..

زن فكر می كرد به خاطر حرفی كه زده او را به جرم گستاخی با تیغ شمشیر به دو نیم می كنند . پسر پادشاه ایران را آوردند و پدر به او گفت چرا اینگونه كردی و فرزند گفت متوجه نشدم .و كودك را اصلا ندیدم .

پدر گفت از این زن و كودكش عذرخواهی كن ......

فرزند پادشاه رو به مادر كودك نموده عذر خواست پادشاه ایران كیسه ایی زر به مادر داده و گفتفرزندم را ببخش چون در مرام پادشاهان ایران ، زورگویی و اذیت خلق خویش نیست .

زن با دیدن این همه فروتنی پادشاه و فریاپت به گریه افتاد و می گفت مرا به خاطر گستاخی ببخشید .

و پادشاه ایران اردوان در حالی كه از درمانگاه بیرون می آمد می گفت : فرزند من باید نمونه نیك رفتاری باشد. . .

اندیشمند یگانه كشورمان ارد بزرگ می گوید : پوزش خواستن از پس اشتباه ، زیباست حتی اگر از یك كودك باشد .


جمله روز : کمر بند سلطنت نشان نوکری برای سرزمینم است . نادرهای بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایرا ن و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است . نادر شاه افشار


برگرفته از : "حمید منفرد"
http://www.andishehjahrom.mihanblog.com/post/404



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

خبرنامه

خبرنامه

سایت شعر-روانشناسی : سخن بزرگان(15)